متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


sana23
sana23
۱۳۹۲/۰۸/۲۱

دريافت آدرس مكانهاي شام و ناهار نذري، ویژه ماه محرم.با ارسال كلمه"من گشنمه "به 2030
هزينه هرپيام 50تومان

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۸/۲۱

ماه اشک های بی اختیار،

ماه غمبار اسیران

ماه فریادهای خونین

و ماه طنین،

مؤید صحرای عشق

بر شما عاشوراییان تسلیت باد . . .

********************
بلاگ جدیدم : داستان آموزنده قهوه زندگی

http://www.hamkhone.ir/member/592/blog/view/63753/

دوست عزیز ممنون میشم این داستانک زیبا رو بخونی و نظر بدی

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۸/۲۰

همواره تجّسم قیام است حسین (ع)

در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)

در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز

دل چسب‌ترین شعر کلام است حسین (ع)

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان و قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس تسلیت باد

******************************************

بلاگ جدیدم : وقتی که قلب هایمان كوچك تر از غصه هایمان میشود

http://www.hamkhone.ir/member/592/blog/view/63585/

دوست عزیز ، لطف میکنی بخونی و نظر بدی * بینهایت سپاسگزارم

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۸/۰۷

به مامان بزرگم میگم یه جمله خبری بگو ، میگه نوه م خنگه !
میگم سوالی بگو ، میگه نوه م خنگ بود و من نمیدونستم ؟
میگم امری بگو ، میگه خنگیتو تابلو نکن !
میگم میشه خنگ توشون نباشه ؟ میگه اونوقت میشی نوه ی یکی دیگه نه نوه ی من …
منه بدبخت !!!

***

عاقا یه روز داشتیم خانوادگی ناهار میخوردیم بگین چیییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پیتزاااااااااااااا پدر بنده پیتزا دوست ندارن
بعد بابام شروع کرد تریپ فلسفی برداشتن و گفت اینا چیه میخورین این غذاها
واسه آدمای شاغلیه که محله کارشون با خونشون فاصلش زیاده مجبورا غذاهای فیسبوکی بخورن...
حالا مارو میگیم مرده بودیم از خنده دیگه بابام سوِِِژه شده تو فامیل !!!!!!!!!!
آخه فک و فامیل ما داریم عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

***

قسمتون میدم وقتی دارین با تلفن یا موبایل صحبت می کنین

با خودکار روی هر چیزی که دم دستتون بود چرت و پرت ننویسین یا نقاشی نکشین

آخه من الان این مدرک پایان تحصیلاتم که بابام در حال موبایل صحبت کردن

روش عکس الاغ کشیده ، کجا ببرم نشون بدم

از دست مسئولین هم دیگه کاری بر نمیاد

***

ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﮐﻮﻓﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺭﻭ ﺩﺭ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﯾﺎﺩﺩﺍشت ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ “ﯾﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺭ” ،
ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﺳﺮﺕ ﮐﻼﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﭘﺸﺖ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯾﻪ ﮐﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ” ،
ﺭﻓﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﺩﺭﻭ ﮐﻨﺪﻡ ﭘﺸﺘﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻟﻪ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ”
، ﻣﻨﻢ ﺣﺮﺻﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ …
ﺑﻌﺪ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﻣﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﺕ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﻓﺮ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﺑﺬﺍﺭ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ”
ﺧﺪﺍﻭﮐﯿﻠﯽ ﻣﻦ ﺳﺮمو ﮐﺠﺎ ﺑﮑﻮﺑﻢ …

***

داشتم با بابام شطرنج بازی میکردم برگشته میگه یا مات میشی یا پول تو جیبی نداری !
دو راهی ذلت و خفت همینه والا …

+++++5+++++


Maryam1360
Maryam1360
۱۳۹۲/۰۸/۰۵

‏+5
برافریادت

Maryam1360
Maryam1360
۱۳۹۲/۰۸/۰۵

دریاباش
تابعضی ازباتوبودن لذت ببرند
وآنان که لیاقت توراندارند درتوغرق شوند

Baraaan
Baraaan
۱۳۹۲/۰۸/۰۳

اینجا سرزمین من است
جایی که گنج میشود جنگ
درمان می شود نامرد
قهقه میشود هق هق
اما دزد همان دزد است
درد همان درد است
وگرگ همان گرگ است

maryam102
maryam102
۱۳۹۲/۰۸/۰۱

یک بنده خدایی می گفت: حالا درسته ما قصد ازدواج نداریم ولی خب آخه یه خواستگار نباید بیاد برامون؟

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۸/۰۱

صدای ناز می آید

صدای کودک پرواز می آید

صدای ردِ پای کوچه های عشق پیدا شد

معلم در کلاس درس حاضر شد

یکی از بچه ها از قلب خود فریاد زد:برپا!

همه برپا , ! چه برپایی شده برپا!

معلم نشأتی دارد

معلم علم را در قلب می کارد

معلم گفته ها دارد

یکی از بچه های آن کلاس درس گفتا: بچه ها برجا!

معلم گفت:فرزندم بفرما, جانِ من بنشین که درسی فارسی داریم

کتابِ فارسی بردار

آب و آب را دیگر نمی خوانیم

بزن یک صفحه از این زندگانی را

ورق ها یک به یک رو شد

معلم گفت: فرزندم ببین بابا, بخوان بابا, بدان بابا

عزیزم این یکی بابا, پسرجان آن یکی بابا, همه سطرها پر از بابا

ندارد فرق این بابا و آن بابا

بگو آب و بابا

بگو نان و بابا

اگر بخشش کنی , با می شود با با

اگر نصفش کنی , با می شود با با

تمام بچه ها ساکت

نفس ها حبس در سینه

و قلبی همچو آیینه

یکی از بچه های کوچه ی بن بست

که میزش جای آخر هست و همچون نَی فقط نا داشت

به قلبش یک معمّا داشت

سوال از درس بابا داشت

نگاهش سوخته از درد

لبانش زرد

ندارد گوییا هم درد

فقط نا داشت

به انگشت اشاره او

سوال از درس بابا داشت

سوال از درس بابای زمان دارد

تو گویی دردهایی بر زبان دارد

صدای کودک اندیشه می آید

صدای بیستون , فرهاد یا شیرین

صدای تیشه می آید

صدای شیرها از بیشه می آید

معلم گفت: فرزندم سوالت چیست

بگفتا آن پسر آقا اجازه این یکی بابا و آن بابا یکی هستند!

معلم گفت: آری جانم بابا همان باباست!

پسر آهی کشید و اشک او در چشم پیدا شد

معلم گفت : بیا اینجا فرزندم چرا اشکت روان گشته.

پسر با بغض گفت: دیگر این درس را نمی خوانم !

معلم گفت چرا جانم مگر این درس سنگین است.

پسر با گریه گفت این درس رنگین است.

دوتا بابا یکی بابا

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند

چرا بابا ی من نالان و غمگین است

ولی بابای آرش شاد و خوشحال است

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند

چرا بابای آرش میوه از بازار می گیرد

چرا بابای آرش فرزند خود را سخت در آغوش می گیرد

ولی بابای من هر دم زغال از کار می گیرد

چرا بابا مرا یک دم به آغوشش نمی گیرد

چرا بابای آرش صورتش قرمز ولی بابای من تار است

چرا بابای آرش بچه هایش را همیشه دوست می دارد

ولی بابای من شلاق را به زور و ظلم , بر پیکرم مادر می کارد

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند

چرا بابا مرا یک دم نمی بوسد

چرا بابای من هر روز می پوسد

چرا در خانه ی آرش گل و زیتون فراوان است

ولی در خانه ی ما اشک و خون دل به جریان است

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند

چرا بابای من با زندگی قهر است

معلم صورتش زرد و لبانش خشک گردیدند

به روی گونه اش اشکی ز دل برخاست

چو گوهر روی دفتر ریخت

معلم روی دفتر عشق را می ریخت

و یک بابا زِ اشک آن معلم پاک شد از دفتر مشق اش

بگفتا دانش آموزان بس است دیگر یکی بابا در این درس است

و آن بابای دیگر نیز پاک کُن را بگیرید ای عزیزانم

یکی را پاک کردند و معلم گفت جای آن یکی بابا خدا را در ورق بنویس

و خواند آن روز خُدا باباست

تمام بچه ها گفتند خُدا باباست.

+++++5+++++

NeDa
NeDa
۱۳۹۲/۰۸/۰۱

الآن تکنولوزي به حدي پيشرفت کرده که وقتي طرف عکس ميگيره يه قسمتي ام چهره ي طرف معلومه و بقيش فوتوشاپه..
والا با اين نوناشون

❤ ▬▬+❺ ▬▬❤