توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
کتاب یک صفحه ای
- تعداد نظرات : 36
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
- نمايش ها : 964
رفتار پزشکانه
امیدوارم واضح و قابل خوندن باشه
از این اتاق به آن اتاق و از این طبقه به آن طبقه!
سلام به این خانم و عرض ادب به آن آقا! در یکی از
اداره ها در حال طی مراحل تسویه حساب بودم.
یکی از کارشناسان روی پرونده ام نوشت:<< مبلغ
هفتاد و پنج میلیون ریال بابت تغییر کاربری دریافت
گردد.>>. اعتراضم بی فایده بود.بقیه کارشناسان هم
بدون مطالعه پرونده، زیر نوشته او مهرو امضاء
تایید می زدند. تا رسیدم به ذی حساب و وارد اتاق
شدم.مردی با سگرمه های درهم و چشمانی نافذ
نشسته بود و جواب سلامم را داد.جذبه اش مانع شد
تا حرفی بزنم. با اینکه سرش شلوغ بود ولی پرونده
را با دقت وارسی کرد و سرش را به آرامی بلند کرد و
از بالای شیشه عینکش نگاهی به من انداخت. آهی
کشید و گوشی را برداشت:<<آقای حبیبی؛ تعرفه
کاربری صنعتی چقدره؟ تجاری چی؟ زود بیا
بالا>>.یکی دو دقیقه بعد کارمندی وارد اتاق
شد.پرونده را به او داد تا بررسی مجدد کند و به من
اشاره کرد بنشینم.صدای قورت دادن آب دهانم
توجهش را جلب کرد. لب خند دل نشینی زد و شروع
کرد به تعریف کردن:<<بچه که بودم. روزی پدرم دل
درد گرفت، همراه او رفتیم به مطب پزشک، اتفاقا آن
دکتر چشم پزشک بود و وقتی حال پدرم را دید به
من گفت او را به بیمارستان ببرم، با پدرم از مطب
خارج شدیم. اما پدرم راه خانه را در پیش گرفت و
من هم که بچه بودم با او به خانه آمدم. وقتی مادرم
از احوالش جویا شد گفت:<<چیزی نیست ؛ خوب
میشم>>. زمان زیادی نگذشته بود که صدای در خانه
بلند شد. دویدم دم در، دیدم همان چشم پزشک است
با یک دکتر دیگر که بعدها فهمیدم متخصص داخلی
است.با یک جیپ آمده بودند دنبال پدرم.او را با
احترام سوار کردند و بردند بیمارستان.همان روز
عملش کردند و اگر عمل نمیشد شاید خطرش خیلی
جدی بود.توی راه که می رفتیم دکتر به من گفت:
<<وقتی از مطب خارج شدید پشت سرتان آمدم و
دیدم که مسیر بیمارستان را نرفتید. وظیفه پزشکی
ام به من حکم کرد که مطب را تعطیل کنم و دنبال
پدرت بیایم>>. آقای ذی حساب لیوان آب را برای من
پر کرد و ادامه داد؛ << از آن موقع همواره با یاد آن
پزشک کارهایم را پزشکانه انجام می دهم، مثل آن
پزشک دنبال بیمارم راه می افتم>>. آقای کارمند با
پرونده من به اتاق برگشت. متن روی پرونده خط
خورده بود و زیرش نوشته بود :<<اصلاحیه!بابت
تغییر کاربری مبلغ پنج میلیون ریال دریافت گردد>>.
نویسنده سیدمهدی میرعظیمی
نظرات دیوار ها
{67}
همینطوره
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
فدای شما
انسان همیشه باید از گذشته اش درس بگیره
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
ممنون از شما
ســپاس
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
متشکرم
جالب بود.مرسی
خیــــــــــــــلی مفید بـــــــــود...
ســپاس
{h}
ممنون خانومی
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
قشنگ بود عزيزم
خیلی هم زیبا بودش
کسایی که خوندن میتونستن خلاصه اش رو بنویسن تا بقیه اذیت نشن
البته روی صحبتم با ی نفر هستش
قربان شما
مرسی
باید از اول همون متن رو میذاشتم
یکم وقت گیر بود از اول تنبلی کردم،
ببخشید
@@@};-@};-@@ @};-@};-@};-@};-
@@};-@@@};-@@@@@@@@};-
@@};-@@@};-@@@@@@@@};-
@@};-@};-@};-@ @};-@};-@};-@};-
@@};-@@@};-@ @};-@@@@@
@@};-@@@};-@ @};-@@@@@
@@};-@@@};-@ @};-@};-@};-@};-
تشکر از شما
خیلی هم زیبا بودش
کسایی که خوندن میتونستن خلاصه اش رو بنویسن تا بقیه اذیت نشن
البته روی صحبتم با ی نفر هستش
نه اشتباه از من بود،
باید از اول همون متن رو میذاشتم
یکم وقت گیر بود از اول تنبلی کردم،
ببخشید
@@@};-@};-@@ @};-@};-@};-@};-
@@};-@@@};-@@@@@@@@};-
@@};-@@@};-@@@@@@@@};-
@@};-@};-@};-@ @};-@};-@};-@};-
@@};-@@@};-@ @};-@@@@@
@@};-@@@};-@ @};-@@@@@
@@};-@@@};-@ @};-@};-@};-@};-
خوندمش
خیلی هم زیبا بودش
کسایی که خوندن میتونستن خلاصه اش رو بنویسن تا بقیه اذیت نشن
البته روی صحبتم با ی نفر هستش
:D
مراجعه نمودم ولی متوجه نشدم
جریان عینک چیه به منم بگید لطفا
کپی کردم تو word که بتونم بخونم. :D
متن عالی :)
متشکرم از تیزهوشی شما
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
:d
متن اضافه شد
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
بخونین لطفن...سخت نیس
مرسی خانومی
مرسی از لطف همیشگیتون
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
متنشو گذاشتم، دوسداشتین بخونین
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
اگه همه همینگونه کارشونرو انجام میدادن دنیامون بهشت آخرت میشد
@@@@
@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@
@@
@@@@ @@@@@
@@@@ @@@@@
@@@@
سپاسگزارم
با یه ترفند پزشکانه
کپی کردم تو word که بتونم بخونم.
متن عالی
به جای عینک و چشم تیز یه نفر که خونده خلاصش رو بنویسه
:D
یعنی خوشم اومد از طرز فکرت
ایول
:abro
بعضیا چیزای دیگه رو یاد میگیرن
بخونین لطفن...سخت نیس
مرسی خانومی
بعضیا یاد بگیرن
هرکی چشمای تیز میخواد ب پروفایل نازنین مراجعه کنه
چ جالب بود
بخونین لطفن...سخت نیس
مرسی خانومی
تشکر
خوندنش به سختیش نمی ارزه
پس فقط میگم لایک
هر کیعینک میخواد بهپروفایل راد مراجعه کنه
خو نمیتونم ببینمش واسه خوندن
نوشته هاشتار بود ولی خوندم
اگه همه همینگونه کارشونرو انجام میدادن دنیامون بهشت آخرت میشد