متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • چرا

  • سلام به همگی دوستان به نظرتون چرا الان که تقریبا همه سایتهای پربازدید مثل اینستا و واتساپ و تلگرام فیلتر شده بازم کسی به اینجا خلوته؟ اگه فیلترشکن خوب هم سراغ دارین لطفا معرفی کنید من اولترا دارم و سایفون ، سایفون که اصلا جواب نمیده…
  • مشاعره 3

  •   سلام و شب بخیر مرسی از حضور دوستان و علاقمندان به شعر و ادبیات مشاعره رو ادامه میدیم با بیت آخر پست قبلی     ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد
  • مشاعره 2

  • دل ميرود زدستم صاحبدلان خدارا دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
  • بهترین دوست

  • بهترین دوستتون توی سایت کیه یا کی بوده که دیگه نیست؟؟؟؟   ویژگی ی دوست خوب مجازی چی میتونه باشه؟؟؟   تعریفتون از خوبی چیه؟؟؟؟   خودتون رو ی دوست خوب میدونید؟؟؟
  • مشاعره

  • دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
  • خیلی کوتاه

  • عینک نمی‌زد که نگن عینکیه. یه روز چاله‌ی جلوی چشمش رو ندید و زمین خورد. از اون روز به بعد چلاق صداش می‌کردند
  • کتاب یک صفحه ای

  • رفتار پزشکانه امیدوارم واضح و قابل خوندن باشه    از این اتاق به آن اتاق و از این طبقه به آن طبقه! سلام به این خانم و عرض ادب به آن آقا! در یکی از اداره ها در حال طی مراحل تسویه حساب بودم. یکی از کارشناسان روی پرونده ام نوشت:<< مبلغ هفتاد و پنج میلیون ریال بابت تغییر کاربری دریافت گردد.>>. اعتراضم بی فایده بود.بقیه کارشناسان هم بدون مطالعه پرونده…
  • #قسمت_آخر -بخش آخر

  •   داستان #قاصدک #قسمت_آخر -بخش سوم همه در التهابی سخت و طاقت فرسا منتظر خبری از لعیا بودیم ولی امید اصلا حالش خوب نبود مثل یک بچه زار میزد و اجازه نمی داد کسی باهاش حرف بزنه .... اون شب خون میترا و مادر امید رو هم رو که به گروه خونی لعیا میخورد گرفتن ... تا صبح منتظر شدیم همه رو بیرون کرده بودن و فقط  من و امید و محمد که هیچ کدوم نمی تونستیم همدیگر رو دلداری بدیم ..  تونستیم بمونیم…
  • #قسمت_آخر -بخش دوم

  •   داستان #قاصدک #قسمت_آخر -بخش دوم آفتاب زده بود که محمد و محسن از راه رسیدن .. نمی تونم بگم محمد چیکار می کرد ..اونقدر به در و دیوار مشت زده بود که هر دو دستش زخم بود وهر کجا ولش می کردن سرشو می کوبید ..و فقط می گفت : لعنت به من ..لعنت به من که بچه ی خودمو ول کردم .. خدا ...خدا لعیا رو ازتو می خوام ..منو ببخش بچه ام رو بهم برگردون ... ولی هنوز اونو از اتاق عمل بیرون نیاورده بودن .. می گفتن ب…