متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


این شعر تقدیم به تمام متولدین 

دهه‌های سی، چهل، پنجاه و شصت؛ 


من پُرم از خاطرات و قصه‌های کودکی

این که روباهی چگونه می‌فریبد زاغکی!


قصّه‌ی افتادنِ دندانِ شیری از هُما

لاک‌پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی!


قصّه‌ی گاو حسن، دارا و سارا و امین

روزِ بارانی، کتابِ خیسِ کُبری طِفلکی!


تیله‌بازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق!

بر سرِ کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی!


چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق

مادرم هرگز نیاورد استکان بی‌نعلبکی!


داستانِ نوک طلا با مخمل و مادربزرگ!

در دهی زیبا که زخمی گشته بچه لک‌لکی!


هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش!

یادِ دوران اوشین و نقطه‌های برفکی!


هشت سال از دوره‌ی شیرین امّا تلخِ ما

پر ز آژیرِ خطر با حمله‌های موشکی!


تا کجاها می‌برد این خاطره امشب مرا

کاش می‌رفتم به آن دورانِ خوبم، دزدکی!


یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من

من به یاد و خاطراتت زنده‌ام، ای کودکی!


 

نظرات دیوار ها


SA00
ارسال پاسخ
korosh_ts
ارسال پاسخ



دهه ی پنجاه و شصت و هفتاد ندارد ...
سن هرکس را از وسعتِ غمی که گوشه ی نگاهش دارد ، میتوان فهمید ...

نرگس صرافیان طوفان

dlaram
ارسال پاسخ

مرسی عاطفه جان

_MiM_
ارسال پاسخ
toya
ارسال پاسخ

بسیار عالی

تشکر

─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
ارسال پاسخ

یعنی من که متولد این دهه ها نیستم تعریف نکنم؟


salin
ارسال پاسخ
Atefe_sh
ارسال پاسخ

ممنون عزیزم

farnia
ارسال پاسخ

بسیارزیبا
ممنونم عاطفه خانم گل