متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    اعتياد :))

  • تعداد نظرات : 6
  • ارسال شده در : ۱۳۹۸/۰۳/۱۴
  • نمايش ها : 192

#حکایت

اتوبوس كه حركت كرد پسر ٢٥ ساله رو به پدرش كرد و گفت:

ببين پدر درختها با ما حركت مي كنند

بعد از مدتي پسر دوباره گفت : 

پدر خانه ها هم با ما حركت مي كنند.

 

زوج جوان بسيار كنجكاو شده بودند 

كه پسر دستش را از پنجره بيرون برد و گفت:

پدر باران روي دست من چكيد و پدر لبخندي ملیحی به او زد

زوج جوان كه ديگر طاقت نداشتند اشک از چشمانشون داشت سرآزیر میشد رو به پدر كردند و گفتند :

 آيا پسر شما تازه بينايي خود را به دست آورده؟؟

 

پدر گفت نه بابا

شیشه میکشه دیوث 

خخخ ببخشينا :)

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


SukoT
ارسال پاسخ

جنسش خوب بوده بگوکجا گرفته تا ما هم بگیریم خخخخخخخ

farsheed
ارسال پاسخ

من نمی بخشم خخخ

Nafas21
ارسال پاسخ

raha1374 :
{1}



Nafas21
ارسال پاسخ

Agent47 :
خخخخ قشنگ یود :)

ممنونم

raha1374
ارسال پاسخ
Agent47
ارسال پاسخ

خخخخ قشنگ یود