بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
گزیده ای از سخنان تاریخی دکتر محمد مصدق
- تعداد نظرات : 2
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰
- نمايش ها : 278
گزیده ای از سخنان تاریخی دکتر محمد مصدق/بخش اول
---
قانون برای مملکت است نه مملکت برای قانون
---
اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم،
از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمیتوانیم کاری انجام دهیم
---
اگر شرایط انتخاب کنندگان و طرز انتخابات صحیح شد آن وقت آنها هر کسی را که انتخاب کنند خوب میشود
---
اگر امور اجتماعی خوب نباشد امور انفرادی هم بد میشود
پس لازم است که اول هر کس در اصلاح جامعه بکوشد و بعد امور انفرادی را اصلاح نماید
---
ما نمایندگان قبل از هر چیز باید به ایران نظر کنیم و منافع عموم را بر منافع شخصی خود ترجیح دهیم
---
دیکتاتور شبیه پدری است که اولاد خود را از محیط عمل و کار دور کند و پس ازمرگ خود اولادی بیتجریه و بیعمل بگذارد. پس مدتی لازم است که اولاد او مستعد و مجرب کار شوند یا باید گفت که در جامعه افراد در حکم هیچاند و باید آنها را یک نفر اداره کند این همان سلطنت استبدادیست که بود- مجلس برای چه خواستند و قانون اساسی برای چه نوشتند؟- و یا باید گفت که حکومت ملی است و تمام مردم باید غمخوار جامعه و در مقدرات آن شرکت نمایند در این صورت منجی و پیشوا مورد ندارد
---
من خود می دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم بیگانگان نشده و دست آن ها را از منابع طبیعی ایران کوتاه کردم
---
.
ضمیمه ی بخش اول
.
مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در
ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده
هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي
نكرد و روي همان صندلي نشست ..
جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد .
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست .
کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت :
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟
نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است ..
اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا
دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟
او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما بيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان ...
سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان
سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.
با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت
تاثير مستقيم اين رفتار بزرگ مرد تاریخ ایران قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد
در پی دادگاه فرمایشی شاه که دکتر مصدق را محاکمه می کردند ، کسانی به عنوان تماشاچی در دادگاه حضور داشتند ، در یکی از این جلسات وقتی دکتر مصدق با شور هیجان از خدمات صاد قانه اش به مردم و مملکت حرف می زد و دستها ی مرتعشش را حرکت می داد، ملکه اعتضادی که در ردیف تما شاچیان نشسته بود از جا بر خاست و با صدای بلند رو به دکتر مصدق کرد وبا تمسخر گفت : یک پیر مرد سیاسی که مملکت را به پرتگاه سقوط کشانده است نباید در دادگاهی که به جنایات او رسیدگی می کند بترسد و چنین لرزان باشد . دکتر مصدق که گوینده این جملات را شناخت بی درنگ با همان حال بیمار گونه اش پاسخ داد : خانم ، منارجنبان اصفهان قرن هاست که میلرزد اما هنوز پابر جاست
---
.
گزیده ای از سخنان تاریخی دکتر محمد مصدق/بخش دوم
.
پیام روز اول نخست وزیری:" هموطنان عزیزم تردید ندارم که برای قبول این کار و بار گرانی که به دوش گرفتهام از بین میروم چون مزاج من متناسب با قبول چنین وظیفۀ مهمی نیست ولی در راه شما جان چیز ناقابلی است و از صمیم قلب راضی هستم که آن را فدای آسایش شما بکنم
---
در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد لکن در سایر موارد بر وفق مقررات قانون باید عمل شود
---
اظهار منویات و استفاده از آزادی باید تا حدی باشد که به آزادی دیگران و حقوق مشروع آنها و به امنیت مملکت خللی وارد نکند
---
پیام در هنگام خلع ید از شرکت نفت انگلیس:"ملت و دولت ایران مطلقا قصد ندارد به حق کسی تجاوز کند و در عین حال نیز اجازه نمیدهد که کسی به حق ما تجاوز کند
---
در تاریخ حیات ملتها نادراً روزهای درخشان و پرمسئولیت و افتخار و موفقیت پیدا میشود. ایام عادی و گذران برای همه ملل یکسان است ولی آن ملتی که خوب و شرافتمندانه وظیفهاش را در برابر وطن، پرچم و تاریخ مملکت ادا کند بیشتر از دیگران قدرت اخلاقی و عظمت روحی از خود نشان داده است
---
ملت ایران از ملی شدن نفت خود یک هدف عمده دارد و آن این است که دیگران در امور داخلی ما دخالت نکنند
---
ملتی که افراد آن با یکدیگر متحد و با حکومت خود از روی ایمان و عقیده و نه از راه ترس و بیم همراه و همفکر و هم آهنگ باشند هیچ وقت مورد تعدی و تجاوز قرار نخواهند گرفت
---
اکنون آفتاب عمر من به لب بام رسیده و دیر یا زود باید به راهی بروم که همه ناگزیر خواهند رفت. ولی چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزۀ ملی را آنقدر دنبال میکنند تا به نتیجه برسد. اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشتهای گردن ما بگذارند و ما را به هر سوی که میخواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمیرود. امروز مبارزۀ بزرگی را ملت ما شروع کرده است که هیچ کس از ابهت آن غافل نیست البته در اینگونه جنبشهای اجتماعی باید در مقابل هرگونه محرومیت ایستادگی کرد و در برابر آن آماده بود. هیچ مبارزهای هرقدر کوچک و ناچیز باشد به آسانی به نتیجه نمیرسد. تا رنج نبریم گنج میسر نمیشود و در این راه سعی ناکرده بجائی نتوان رسید
---
وقتی مشروطیت به معنی واقعی خود مستقر شود رئیس دولت جز آنکه خدمتگزار و مجری اراده ملت باشد سمت دیگری ندارد
---
اولین و مهمترین ثمر حکومت ملی رشد اجتماعی و محترم شمردن حقوق دیگران است
---
تا وقتی افراد یک جامعه اغراض شخصی و منافع و مصالح خصوصی خود را مافوق مصالح عمومی قرار دهند و آزادی را فقط برای آن مفید بشمارند که از آن تنها به نفع شخص خود استفاده کنند استقرار مشروطیت و حکومت ملی به مفهوم واقعی آن امکان پذیرنخواهد بود. لازمه هر حکومت ملی قبل از هر چیز حس بلندنظری و گذشتن از منافع شخصی در برابر مصالح اجتماعی است
---
در سراسر عمر ملل قرنها میگذرد تا یکبار فرصتی پیش آید و آنها را به طرف هدف مطلوب بکشد مخصوصاً در میان مردم مشرق زمین این فرصت کمتر است زیرا قرنهاست که ملل غرب چشم طمع به ثروت ما دوخته و بقای خود را در اضمحلال و فنای ما میبینند
---
البته تحولات اجتماعی که با سرنوشت مملکتی بستگی دارد کوچک نیست و بدون تحصیل رنج گنج حاصل نمیشود
---
.
گزیده ای از سخنان تاریخی دکتر محمد مصدق/بخش سوم
.
با کمال صراحت و حقیقت به گوش جهانیان میرساند که ملت ایران با سابقۀ درخشان تاریخی که دارد حاضر نیست حقارت و زبونی را از هر ناحیه که باشد تحمل کند
من وقتی نخستوزیری را قبول کردهام برای هرگونه فداکاری آماده شدهام
دولت همیشه باید جنبۀ عدل را رعایت کند، دولت نباید نگاه کند که فلان دسته موافق دولت است و فلان دسته مخالف دولت. فقط عدالت را باید نگاه کند و تا عدالت را مستقر نکند دیگر دولت مفهومی ندارد و هرج و مرج در مملکت ایجاد میشود.
جملۀ تاریخی مجلس آنجاست که مردم خیرخواه آنجاست...:"ای مردم شما مردم خیرخواه و وطنپرست که اینجا جمع شدهاید مجلس است و آنجا که یک عدهای مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست
ما یک ملت کهنسال و قدیمی هستیم و باید بگویم که از نقطه نظر ترقیات فنی قدری از غرب عقب ماندهایم. این موضوع نیز علل فراوان دارد که مهمترین آنها این است که کشورهای مترقی دائماً در برابر ترقیات و پیشرفتهای ما سد بزرگی قرار داده و مانع از پیشرفت ما شدهاند
در مورد آزادی انتخابات:"اینجانب که در طول مبارزات سیاسی خود همیشه برای تامین این حق مقدس مجاهده کردهام به هیچ صورت اجازه نخواهم داد که احدی در هر مرتبه و مقام که باشد به این حق حیاتی و اساسی جامعه تجاوز کند
در هر مملکتی که اقلیت آزاد نباشد در مجلس شورای ملی صحبت بکند آن مملکت به هیچ وجه ترقی نخواهد کرد اقلیت باید حرفهای خود را بزند و مردم قضاوت کنند.
برای ما شایسته نیست که بما بگویند دولت ایران دولتی عقب افتاده ایست دولتی که تمدن تاریخی دارد باید سعی کند احترام خود را از دست ندهد.
در این کشور هرگونه اصلاحی مربوط به آزادی انتخابات است
اگر لازم بشود ما باید خون خود را هم در راه خدمت به مملکت نثار کنیم. به من بگوئید کدام افتخار بالاتر از این است که خدمتگزاری در راه وطنش جان دهد؟
هر کتاب تاریخی را که ورق بزنید از هوش و لیاقت و استعداد پدران ما مشحون است.
در تلاش برای انتخابات آزاد:تنها آرزوئی که من در ایام آخر عمر خود دارم این است که موفق بشوم انتخاباتی را که پنجاه سال در راه تحصیل آزادیش مبارزه و مجاهده کردهام به بهترین صورت به پایان رسانم
در مصاحبه با روزنامهنگاران آمریکائی ملتی که امروز بر اثر طول مدت نفوذ و دسائس اجانب در فقر و مسکنت غوطه میزند روزی مشعلدار فرهنگ و تمدن جهان بوده و در هر رشته از رشتههای علوم و فنون و ادب آثار جاودانی به وجود آورده است. تاریخ این کشور پر است از فداکاریهای مردم.
اشاره به بحث برخی ناامنیها:یک ملتی که بخواهد به نعمت آزادی و استقلال برسد تحمل این قبیل امور را که ملل بزرگ هزار درجه بیش از این مبتلا به شداید شده و جنگها کردهاند و میلیونها نفوس را از دست دادهاند مساله بزرگی نیست
در مورد مردم ایران و مبارزات آنها:تاریخ دیدهایم [ملت ایران]هروقت پیمانه صبرش لبریز شود و به اصطلاح کارد به استخوان برسد با یک جنبش مردانه قید اسارت را شکسته و حق خود را گرفته است.
امروز جهانیان به خوبی میدانند که هنوز خون نیاکان با افتخار پاک نژاد ما در عروق مردم این کشور در جریان است و ملت ایران سابقۀ تمدن چند هزار سالۀ خود را از یاد نبرده و مقام گذشتهاش را فراموش نکرده است
یک اصل ثابت و تغییر ناپذیر برای حکومتی که به افکار عمومی تکیه دارد اینست که هر وقت بامشکلی روبرو میشود به منبع قدرت و سرچشمه لایزال نیروی ملت متوجه میگردد و موجد نهضت بزرگ و عظیم ملی را در جریان حوادث و تحولات و اوضاع میگذارد.
در برابر ملتی که شیفته آزادی و استقلال است و همه چیز خود را در مقابل این دو موهبت الهی به چیزی نمیشمارد و دولتی که به نیروی اراده و پایداری چنین ملتی متکی است، هیچگاه دشمنان نمیتوانند مقاومت و ایستادگی کنند.
من از انتقادات بجا و اصولی یاران موافق و دوستان مخالف نه تنها هرگز نمیرنجم و در حساب مملکت احساسات شخصی را مداخله نمیدهم بلکه نصایح و انتقادات ایشان را به منزلۀ چراغ راهنمای خود میشمارم.
نهضت ملی ایران یک نسیم ملایم و زودگذر نیست که در حیات یک ملتی وزیدن کند و لحظهای بعد فقط به قدر یک موج بیاهمیت اثر از خود باقی بگذارد. این جنبش تاریخی زائیدۀ تصادفات کوچک و مولود اغراض سیاسی نبوده و نیست بلکه ریشه عمیق و نفوذی غیر قابل تصور در جامعۀ ایرانی دارد که یک سلسله علل و وقایع مهم دو قرن اخیر ایران آن را پیریزی و شالودهگذاری کرده است
نه تنها مردم وظیفهدار هستند که به آزادیهای فردی و اجتماعی احترام بگذارند بلکه دستگاه حکومت باید مروج این اساسیترین شعائر دموکراسی و مشروطیت باشد ولی ایرانی در هر حال که به سر میبرد نباید فراموش کند که قبل از هر چیز فرزند این آب و خاک است و مصلحت وقت و حساسیت زمان و جهاد تاریخی ملت ایران به او حکم میکند که چون سربازی فرمانبردار در آنجا که پای احترام و آبروی وطن در میان است بر اغراض و اهوای خویش تسلط پیدا کند.
در میان هر قوم و ملت زنده که طالب آزادی فکر و حکومت دموکراسی است قهراً اختلاف سلیقههائی در امور کلی و جزئی پیش میاید که در زمان عادی به صورت کشمکش پارلمانی و مطبوعاتی و حزبی جلوهگر میشود ولی در اوقاتی که یک خطر خارجی استقلال اقتصادی و سیاسی کشوری را تهدید میکند و به جنگ و مبارزۀ علنی بر ضد حقوق حقۀ آن کشور برمیخیزد نه تنها تمام اختلاف سلیقهها را باید کنار گذاشت و به دفاع از منافع وطن پرداخت بلکه اختلاف عقیدهها نیز در اینگونه موارد جای خود را به وحدت و اتفاق کامل میدهد و تمام یک ملت چون کوه در برابر خصم مقاومت و ایستادگی و ثبات تجهیز میشوند وقتی ملتی پیروز از پیکار حریف برگردد زمان بسیار برای کارهای دیگر خویش در پیش دارد
مجلس نماینده مردم و پشتیبان دولت و حافظ هر دولتی در مقابل تقاضاها و احیاناً فشارهای خارجی است و به همین جهت هیچ دولتی مستغنی از وجود مجلس نیست... مشروطیت بدون مجلس تحقق پذیر نیست
ملت ایران اگر خواسته باشد که در ردیف سایر ملل بزرگ جهان مقام و موقعیتی را که شایسته او و گذشته پرافتخار اوست بار دیگر احراز کند باید از محرومیت و مشکلات نگریزد و از فداکاری و جانبازی نترسد
اگر زندگی توام با استقلال و آزادی نباشد به قدر پشیزی ارزش نخواهد داشت
ملتهائی که برای احقاق حقوق از دست رفته و در راه آزادی و استقلال خود وارد پیکار شدهاند سالها فداکاری و جانبازی و از خود گذشتگی کردهاند تا به مقصود خود نائل شدهاند.
تنها ملت ایران یعنی به وجود آورندۀ قانون اساسی و مشروطیت و مجلس و دولت است که میتواند در این باره اظهار نظر کند لاغیر. «قانونها»، «مجلسها» و «دولتها» همه برای خاطر مردم به وجود آمدهاند نه مردم به خاطر آنها وقتی مردم یکی از آنها را نخواستند میتوانند نظر خود را دربارۀ آن ابراز کنند
در کشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از ارادۀ ملت نیست
در حکومت مشروطه تنها یک قدرت اصیل و لایزال موجود است و آن نیروی ملت است که اگر به معنای واقعی بروز و ظهور نکند مشروطیت و دموکراسی مفهوم حقیقی خود را از دست میدهد و زمینه برای حکومتهای فردی فراهم میشود.
پیام دکتر مصدق بعد از پایان رفراندوم بزرگ او و رای بزرگ مردم به دولت و ابراز امیدواری از اینکه مجلس بعدی مجلسی مناسب بوده و :آروزی ما در احیای استقلال و عظمت دیرین این کشور باستانی به دست فرزندان مبارز و مجاهد این آب و خاک به حصول بپیوندد
گردآوری :ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)
روحش شاد
کاش مصدق های بیشتری داشتیم
خیلی زیبا وقشنگ مرحوم مصدق واسه ملی شدن نفت خیلی زحمت کشیدن ..روحش شاد