متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


گزیده ای از سخنان تاریخی دکتر محمد مصدق/بخش اول 
---
قانون برای مملکت است نه مملکت برای قانون
---
اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم،
از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمی­توانیم کاری انجام دهیم
---
اگر شرایط انتخاب کنندگان و طرز انتخابات صحیح شد آن وقت آنها هر کسی را که انتخاب کنند خوب می­شود
---
اگر امور اجتماعی خوب نباشد امور انفرادی هم بد می­شود
پس لازم است که اول هر کس در اصلاح جامعه بکوشد و بعد امور انفرادی را اصلاح نماید
---
ما نمایندگان قبل از هر چیز باید به ایران نظر کنیم و منافع عموم را بر منافع شخصی خود ترجیح دهیم
---
دیکتاتور شبیه پدری است که اولاد خود را از محیط عمل و کار دور کند و پس ازمرگ خود اولادی بی­تجریه و بی­عمل بگذارد. پس مدتی لازم است که اولاد او مستعد و مجرب کار شوند یا باید گفت که در جامعه افراد در حکم هیچ­اند و باید آنها را یک نفر اداره کند این همان سلطنت استبدادیست که بود- مجلس برای چه خواستند و قانون اساسی برای چه نوشتند؟- و یا باید گفت که حکومت ملی است و تمام مردم باید غمخوار جامعه و در مقدرات آن شرکت نمایند در این صورت منجی و پیشوا مورد ندارد
---
من خود می دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم بیگانگان نشده و دست آن ها را از منابع طبیعی ایران کوتاه کردم
---
.
ضمیمه ی بخش اول
.
مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در

 

ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست .

قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده

هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي

نكرد و روي همان صندلي نشست ..

جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد .

جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست .

کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت :

شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟

نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است ..

اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا

دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟

او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما بيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان ...

سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان

سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.

با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت

تاثير مستقيم اين رفتار بزرگ مرد تاریخ ایران قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد


در پی دادگاه فرمایشی شاه که دکتر مصدق را محاکمه می کردند ، کسانی به عنوان تماشاچی در دادگاه حضور داشتند ، در یکی از این جلسات وقتی دکتر مصدق با شور هیجان از خدمات صاد قانه اش به مردم و مملکت حرف می زد و دستها ی مرتعشش را حرکت می داد، ملکه اعتضادی که در ردیف تما شاچیان نشسته بود از جا بر خاست و با صدای بلند رو به دکتر مصدق کرد وبا تمسخر گفت : یک پیر مرد سیاسی که مملکت را به پرتگاه سقوط کشانده است نباید در دادگاهی که به جنایات او رسیدگی می کند بترسد و چنین لرزان باشد . دکتر مصدق که گوینده این جملات را شناخت بی درنگ با همان حال بیمار گونه اش پاسخ داد : خانم ، منارجنبان اصفهان قرن هاست که میلرزد اما هنوز پابر جاست
---
.
گزیده ای از سخنان تاریخی دکتر محمد مصدق/بخش دوم
.
پیام روز اول نخست وزیری:" هموطنان عزیزم تردید ندارم که برای قبول این کار و بار گرانی که به دوش گرفته­ام از بین می­روم چون مزاج من متناسب با قبول چنین وظیفۀ مهمی نیست ولی در راه شما جان چیز ناقابلی است و از صمیم قلب راضی هستم که آن را فدای آسایش شما بکنم
---
در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می­شود هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد لکن در سایر موارد بر وفق مقررات قانون باید عمل شود
---
اظهار منویات و استفاده از آزادی باید تا حدی باشد که به آزادی دیگران و حقوق مشروع آنها و به امنیت مملکت خللی وارد نکند
---
پیام در هنگام خلع ید از شرکت نفت انگلیس:"ملت و دولت ایران مطلقا قصد ندارد به حق کسی تجاوز کند و در عین حال نیز اجازه نمی­دهد که کسی به حق ما تجاوز کند
---
در تاریخ حیات ملت­ها نادراً روزهای درخشان و پرمسئولیت و افتخار و موفقیت پیدا می­شود. ایام عادی و گذران برای همه ملل یکسان است ولی آن ملتی که خوب و شرافتمندانه وظیفه­اش را در برابر وطن، پرچم و تاریخ مملکت ادا کند بیشتر از دیگران قدرت اخلاقی و عظمت روحی از خود نشان داده است
---
ملت ایران از ملی شدن نفت خود یک هدف عمده دارد و آن این است که دیگران در امور داخلی ما دخالت نکنند
---
ملتی که افراد آن با یکدیگر متحد و با حکومت خود از روی ایمان و عقیده و نه از راه ترس و بیم همراه و هم­فکر و هم آهنگ باشند هیچ وقت مورد تعدی و تجاوز قرار نخواهند گرفت
---
اکنون آفتاب عمر من به لب بام رسیده و دیر یا زود باید به راهی بروم که همه ناگزیر خواهند رفت. ولی چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزۀ ملی را آنقدر دنبال می­کنند تا به نتیجه برسد. اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشته­ای گردن ما بگذارند و ما را به هر سوی که می­خواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمی­رود. امروز مبارزۀ بزرگی را ملت ما شروع کرده است که هیچ کس از ابهت آن غافل نیست البته در اینگونه جنبش­های اجتماعی باید در مقابل هرگونه محرومیت ایستادگی کرد و در برابر آن آماده بود. هیچ مبارزه­ای هرقدر کوچک و ناچیز باشد به آسانی به نتیجه نمی­رسد. تا رنج نبریم گنج میسر نمی­شود و در این راه سعی ناکرده بجائی نتوان رسید
---
وقتی مشروطیت به معنی واقعی خود مستقر شود رئیس دولت جز آنکه خدمتگزار و مجری اراده ملت باشد سمت دیگری ندارد
---
اولین و مهم­ترین ثمر حکومت ملی رشد اجتماعی و محترم شمردن حقوق دیگران است
---
تا وقتی افراد یک جامعه اغراض شخصی و منافع و مصالح خصوصی خود را مافوق مصالح عمومی قرار دهند و آزادی را فقط برای آن مفید بشمارند که از آن تنها به نفع شخص خود استفاده کنند استقرار مشروطیت و حکومت ملی به مفهوم واقعی آن امکان پذیرنخواهد بود. لازمه هر حکومت ملی قبل از هر چیز حس بلندنظری و گذشتن از منافع شخصی در برابر مصالح اجتماعی است
---
در سراسر عمر ملل قرن­ها می­گذرد تا یکبار فرصتی پیش آید و آنها را به طرف هدف مطلوب بکشد مخصوصاً در میان مردم مشرق زمین این فرصت کمتر است زیرا قرن­هاست که ملل غرب چشم طمع به ثروت ما دوخته و بقای خود را در اضمحلال و فنای ما می­بینند
---
البته تحولات اجتماعی که با سرنوشت مملکتی بستگی دارد کوچک نیست و بدون تحصیل رنج گنج حاصل نمی­شود
---
.
گزیده ای از سخنان تاریخی دکتر محمد مصدق/بخش سوم 
.
با کمال صراحت و حقیقت به گوش جهانیان می­رساند که ملت ایران با سابقۀ درخشان تاریخی که دارد حاضر نیست حقارت و زبونی را از هر ناحیه که باشد تحمل کند


من وقتی نخست­وزیری را قبول کرده­ام برای هرگونه فداکاری آماده شده­ام

دولت همیشه باید جنبۀ عدل را رعایت کند، دولت نباید نگاه کند که فلان دسته موافق دولت است و فلان دسته مخالف دولت. فقط عدالت را باید نگاه کند و تا عدالت را مستقر نکند دیگر دولت مفهومی ندارد و هرج و مرج در مملکت ایجاد می­شود. 

جملۀ تاریخی مجلس آنجاست که مردم خیرخواه آنجاست...:"ای مردم شما مردم خیرخواه و وطن­پرست که اینجا جمع شده­اید مجلس است و آنجا که یک عده­ای مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست

ما یک ملت کهنسال و قدیمی هستیم و باید بگویم که از نقطه نظر ترقیات فنی قدری از غرب عقب مانده­ایم. این موضوع نیز علل فراوان دارد که مهم­ترین آنها این است که کشورهای مترقی دائماً در برابر ترقیات و پیشرفت­های ما سد بزرگی قرار داده و مانع از پیشرفت ما شده­اند


در مورد آزادی انتخابات:"اینجانب که در طول مبارزات سیاسی خود همیشه برای تامین این حق مقدس مجاهده کرده­ام به هیچ صورت اجازه نخواهم داد که احدی در هر مرتبه و مقام که باشد به این حق حیاتی و اساسی جامعه تجاوز کند


در هر مملکتی که اقلیت آزاد نباشد در مجلس شورای ملی صحبت بکند آن مملکت به هیچ وجه ترقی نخواهد کرد اقلیت باید حرف­های خود را بزند و مردم قضاوت کنند.


برای ما شایسته نیست که بما بگویند دولت ایران دولتی عقب افتاده ایست دولتی که تمدن تاریخی دارد باید سعی کند احترام خود را از دست ندهد.


در این کشور هرگونه اصلاحی مربوط به آزادی انتخابات است


اگر لازم بشود ما باید خون خود را هم در راه خدمت به مملکت نثار کنیم. به من بگوئید کدام افتخار بالاتر از این است که خدمتگزاری در راه وطنش جان دهد؟


هر کتاب تاریخی را که ورق بزنید از هوش و لیاقت و استعداد پدران ما مشحون است.


در تلاش برای انتخابات آزاد:تنها آرزوئی که من در ایام آخر عمر خود دارم این است که موفق بشوم انتخاباتی را که پنجاه سال در راه تحصیل آزادیش مبارزه و مجاهده کرده­ام به بهترین صورت به پایان رسانم


در مصاحبه با روزنامه­نگاران آمریکائی ملتی که امروز بر اثر طول مدت نفوذ و دسائس اجانب در فقر و مسکنت غوطه می­زند روزی مشعلدار فرهنگ و تمدن جهان بوده و در هر رشته از رشته­های علوم و فنون و ادب آثار جاودانی به وجود آورده است. تاریخ این کشور پر است از فداکاری­های مردم.


اشاره به بحث برخی ناامنی­ها:یک ملتی که بخواهد به نعمت آزادی و استقلال برسد تحمل این قبیل امور را که ملل بزرگ هزار درجه بیش از این مبتلا به شداید شده و جنگ­ها کرده­اند و میلیون­ها نفوس را از دست داده­اند مساله بزرگی نیست

در مورد مردم ایران و مبارزات آنها:تاریخ دیده­ایم [ملت ایران]هروقت پیمانه صبرش لبریز شود و به اصطلاح کارد به استخوان برسد با یک جنبش مردانه قید اسارت را شکسته و حق خود را گرفته است.


امروز جهانیان به خوبی می­دانند که هنوز خون نیاکان با افتخار پاک نژاد ما در عروق مردم این کشور در جریان است و ملت ایران سابقۀ تمدن چند هزار سالۀ خود را از یاد نبرده و مقام گذشته­اش را فراموش نکرده است


یک اصل ثابت و تغییر ناپذیر برای حکومتی که به افکار عمومی تکیه دارد اینست که هر وقت بامشکلی روبرو می­شود به منبع قدرت و سرچشمه لایزال نیروی ملت متوجه می­گردد و موجد نهضت بزرگ و عظیم ملی را در جریان حوادث و تحولات و اوضاع می­گذارد.


در برابر ملتی که شیفته آزادی و استقلال است و همه چیز خود را در مقابل این دو موهبت الهی به چیزی نمی­شمارد و دولتی که به نیروی اراده و پایداری چنین ملتی متکی است، هیچگاه دشمنان نمی­توانند مقاومت و ایستادگی کنند.


من از انتقادات بجا و اصولی یاران موافق و دوستان مخالف نه تنها هرگز نمی­رنجم و در حساب مملکت احساسات شخصی را مداخله نمی­دهم بلکه نصایح و انتقادات ایشان را به منزلۀ چراغ راهنمای خود می­شمارم.


نهضت ملی ایران یک نسیم ملایم و زودگذر نیست که در حیات یک ملتی وزیدن کند و لحظه­ای بعد فقط به قدر یک موج بی­اهمیت اثر از خود باقی بگذارد. این جنبش تاریخی زائیدۀ تصادفات کوچک و مولود اغراض سیاسی نبوده و نیست بلکه ریشه عمیق و نفوذی غیر قابل تصور در جامعۀ ایرانی دارد که یک سلسله علل و وقایع مهم دو قرن اخیر ایران آن را پی­ریزی و شالوده­گذاری کرده است


نه تنها مردم وظیفه­دار هستند که به آزادی­های فردی و اجتماعی احترام بگذارند بلکه دستگاه حکومت باید مروج این اساسی­ترین شعائر دموکراسی و مشروطیت باشد ولی ایرانی در هر حال که به سر می­برد نباید فراموش کند که قبل از هر چیز فرزند این آب و خاک است و مصلحت وقت و حساسیت زمان و جهاد تاریخی ملت ایران به او حکم می­کند که چون سربازی فرمانبردار در آنجا که پای احترام و آبروی وطن در میان است بر اغراض و اهوای خویش تسلط پیدا کند.


در میان هر قوم و ملت زنده که طالب آزادی فکر و حکومت دموکراسی است قهراً اختلاف سلیقه­هائی در امور کلی و جزئی پیش میاید که در زمان عادی به صورت کشمکش پارلمانی و مطبوعاتی و حزبی جلوه­گر می­شود ولی در اوقاتی که یک خطر خارجی استقلال اقتصادی و سیاسی کشوری را تهدید می­کند و به جنگ و مبارزۀ علنی بر ضد حقوق حقۀ آن کشور برمی­خیزد نه تنها تمام اختلاف سلیقه­ها را باید کنار گذاشت و به دفاع از منافع وطن پرداخت بلکه اختلاف عقیده­ها نیز در اینگونه موارد جای خود را به وحدت و اتفاق کامل می­دهد و تمام یک ملت چون کوه در برابر خصم مقاومت و ایستادگی و ثبات تجهیز می­شوند وقتی ملتی پیروز از پیکار حریف برگردد زمان بسیار برای کارهای دیگر خویش در پیش دارد


مجلس نماینده مردم و پشتیبان دولت و حافظ هر دولتی در مقابل تقاضا­ها و احیاناً فشارهای خارجی است و به همین جهت هیچ دولتی مستغنی از وجود مجلس نیست... مشروطیت بدون مجلس تحقق پذیر نیست


ملت ایران اگر خواسته باشد که در ردیف سایر ملل بزرگ جهان مقام و موقعیتی را که شایسته او و گذشته پرافتخار اوست بار دیگر احراز کند باید از محرومیت و مشکلات نگریزد و از فداکاری و جانبازی نترسد


اگر زندگی توام با استقلال و آزادی نباشد به قدر پشیزی ارزش نخواهد داشت


ملت­هائی که برای احقاق حقوق از دست رفته و در راه آزادی و استقلال خود وارد پیکار شده­اند سال­ها فداکاری و جانبازی و از خود گذشتگی کرده­اند تا به مقصود خود نائل شده­اند.

تنها ملت ایران یعنی به وجود آورندۀ قانون اساسی و مشروطیت و مجلس و دولت است که می­تواند در این باره اظهار نظر کند لاغیر. «قانون­ها»، «مجلس­ها» و «دولت­ها» همه برای خاطر مردم به وجود آمده­اند نه مردم به خاطر آنها وقتی مردم یکی از آن­ها را نخواستند می­توانند نظر خود را دربارۀ آن ابراز کنند


در کشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از ارادۀ ملت نیست


در حکومت مشروطه تنها یک قدرت اصیل و لایزال موجود است و آن نیروی ملت است که اگر به معنای واقعی بروز و ظهور نکند مشروطیت و دموکراسی مفهوم حقیقی خود را از دست می­دهد و زمینه برای حکومت­های فردی فراهم می­شود.


پیام دکتر مصدق بعد از پایان رفراندوم بزرگ او و رای بزرگ مردم به دولت و ابراز امیدواری از اینکه مجلس بعدی مجلسی مناسب بوده و :آروزی ما در احیای استقلال و عظمت دیرین این کشور باستانی به دست فرزندان مبارز و مجاهد این آب و خاک به حصول بپیوندد

 

 

گردآوری :ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


_broken_
ارسال پاسخ

روحش شاد
کاش مصدق های بیشتری داشتیم

محمد
ارسال پاسخ

خیلی زیبا وقشنگ مرحوم مصدق واسه ملی شدن نفت خیلی زحمت کشیدن ..روحش شاد