متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • );

  • چقد سایت سوت و کور شده  ;(
  • من و حموم و ...

  • عروسی دختر همسایمون -صاحبخونه- بود و مردونه رو انداخته بودن خونه ی ما (طبقه بالا) و قرار شد من توی اتاق خواب بمونم تا مردها ناهارشونو بخورن و برن. من تو اتاق خودمو با کامپیوتر سرگرم  کردم. مهمونا کم کم وارد میشدن و من صداشونو میشنیدم… همینطور اضافه میشدن … قرار بود ۲۵ نفر باشن اما نزدیک ۱۰۰ تا بودن! یا خدا! منم قفل در اتاقم خراب بود و هر لحظه میترسیدم که یکی بپره تو اتاق! وای!…
  • Halloween

  • هالووین همگی مبارک دوستای عزیزم Happy Halloween for everyone  
  • Ehday Ghalb

  • پسر به دختر گفت اگه يه روزي به قلب احتياج داشته باشي اولين نفري هستم كه ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت كنم.دختر لبخندي زد و گفت ممنونم تا اينكه يك روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود.نيازفوري به قلب داشت.از پسر خبري نبود.دختر با خودش مي گفت:ميدوني كه من هيچوقت نميذاشتم تو قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا كني.ولي اين بود اون حرفات.حتي براي ديدنم هم نيومدي.شايد من ديگه هيچوقت زنده نباشم.…
  • Sad O Bist Kiloo Metro Bar Sa at

  • دختر پسری با سرعت ۱۲۰ کیلومتر سوار بر موتور سیکلت دختر: آروم تر من میترسم   پسر: نه داره خوش میگذره   دختر: اصلا هم خوش نمیگذره تو رو خدا خواهش میکنم خیلی وحشتناکه   پسر: پس بگو دوستم داری   دختر : باشه باشه دوست دارم حالا خواهش میکنم آروم تر   پسر :حالا محکم بغلم کن(دختر بغلش کرد)   پسر: میتونی کلاه ایمنی منو برداری بذاری سرت؟ اذیتم میکنه و&h…
  • Asheghaneye Ghamgin II

  • یه داستان عشقی و رمانتیک برای دختر و پسرای شیطون!!!!!!!!!وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم".میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه …
  • Asheghaneye Ghamgin

  • سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟لنا با چشمای قرمز پف…
  • Bist Salegi

  • بیست سالگی وقتی بیست سالم بود، همان روزهایی کـه همه ی چیز طعم تازه‌اي دارد و بـه معنای واقعی جوان هستی، واسه اولین بار گلوم پیش یکی گیر کرد، از اون عشق‌هاي اساطیری، عاشق زیباترین دختر دانشکده شدم، پادشاه دلبری و غرور، تقریبا همه ی دانشکده بهش پیشنهاد داده بودن و اون همه ی رو از دم رد کرده بود. حتی یه بار یکی از استادها بهش پیشنهاد ازدواج داد، می‌دونی او در جواب چی گفت؟ گفت: هه! &nbs…
  • Yeki bood Yeki Nabood

  • یکی بود یکی نبود ، زیرِ گنبدِ کبود   اونکه عاشقش بودم ، اما عاشقم نبود   یکی بود که الآن نیست ، میدونم نگران نیست   اما من حالم بده ، توو قلبم ضربان نیست   رفتیُ تنهایی یقمو گرفت ، دنیا شاید ازت حقمو گرفت   نیستی و هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه   صفر ضربدر هر چی بشه بازم میشه صفر   نردبون بودم که واست پله شدم   حالا برگشتی میگی که ازت زلّه شدم ...     &n…
  • Chatr

  • بارون که میزنه ، دلم میخواد چترمو بردارم برم توو خیابون ، از کنارِ آدما رد بشم بگم ببخشید چتر نمیخواین؟ باهاشون حرف بزنم ، درد و دل کنم به خدا بارون که میزنه ، آدمِ تنها تنها تر میشه   (ببین با مرام ، از این همه عشق یعنی یه زنگ به ما نمیرسه؟ )   آهای عشقِ خوشگلم …                                  …