متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


بسیاری از کودکان در سنین ۵ تا ۱۴ سال به طور منظم در خانه تنها هستند. برای اغلب والدین، این یک تصمیم رضایت بخش یا انتخاب آزادنه محسوب نمی­شود. افزایش خانواده­های تک والد، نیاز هر دو والدین به کار ، عدم دسترسی به خدمات مراقبتی مقرون به صرفه و سازنده برای کودکان، این واقعیت که بستگان مسن­تر نیز خود در حال کار کردن هستند، محل زندگی آنها خیلی دور است و یا تمایلی به این کار ندارند و این واقعیت که روزهای مدرسه هماهنگ با روزهای کاری نیستند، یک وضعیت غیرقابل دفاع را پدید می­آورد. برای بسیاری از خانواده­ها، پر کردن این شکاف نظارتی بر کودک به نظر غیر ممکن می­رسد.

بسیاری از والدین در این زمینه احساس گناه می­کنند. اضطراب و استرس آنها از زمانی که می­دانند ساعت مدرسه تمام شده و کودک در خانه تنها است تا زمانی که کارشان تمام شود و به خانه برسند افزایش پیدا می­کند. نگرانی سبب حواس پرتی آنها شده و متوجه می­شوند که بهره دهی کارشان کاهش یافته است. تعداد دفعاتی که ساعت را چک می­کنند بالا می­رود تا زمانی که جلوی در خانه برسند. برخی دیگر از والدین سعی می­کنند موضوع را بی­اهمیت جلوه دهند. آنها وقتی قادر نیستند با نگرانی مقابله کنند و یا شرایط را تغییر دهند، خود را در وضعیت انکار قرار می­دهند و با خود می­گویند اوضاع روبه راه است، بچه ها عاقل تر از آنچه به نظر می­رسند هستند و اتفاقات بد برای دیگران رخ می­دهند. برخی دیگران از والدین از طریق تلفن والدگری می­کنند. آنها از طریق تلفن هنگامی که کودک از مدرسه خارج می­شود، زمانی که به خانه می­رسد، زمانی که غذا می­خورد، تکالیفش را انجام می­دهد یا هر زمان که مشکلی برای او پیش می­آید نظارت می­کنند و دستوراتی به کودک می­دهند.

سوالی که پیش می­آید این است: اگر کودک مرتب در خانه تنها بماند چه اتفاقی رخ می­دهد؟ بسیاری از کودکان ترس را تجربه می­کنند. آنها ممکن است از صداهای عادی که از واحد­های خالی شنیده می­شود بترسند. ممکن است از سارقان بترسند. یا از کودکان خشنی که در همسایگی آنها زندگی می­کنند. تلوزیون و برنامه­های ویدئویی این فکر را به کودک القاء می­کنند که مسائل ترسناک زیادی در جهان وجود دارد. تجاربی که کسب کردند در آنها این حس را به وجود می­آورد که کوچک و آسیب پذیر هستند. وقتی از آنها می پرسیم چرا در مورد ترس­های خود با والدین صحبت نمی­کنند در پاسخ می­گویند نمی­خواهیم بچه به نظر برسیم، نمی­خواهیم والدین را نگران کنیم.

بسیاری از کودکان احساس تنهایی و بی­پناهی را تجربه می­کنند. کودکانی که اغلب در خانه تنها هستند اجازه ندارند در غیاب والدین پذیرای دوستان خود باشند. اجازه ندارند به خانه سایر بچه­ها بروند، حتی اگر آنها هم در خانه تنها باشند. عمدتاً حضور در کلاس­های فوق برنامه، ساعات ورزش و بازی بعد از اتمام مدرسه، برای آنها امکان پذیر نیست، چرا که نبود والدین به معنی نبود امکان حمل و نقل است. در نتیجه مهارت­های اجتماعی در این کودکان به خوبی رشد نمی­کند. به خاطر حفظ امنیت آنها امکان بیرون رفتن و بازی با دیگران را ندارند و نمی­توانند یاد بگیرند چگونه با دیگران همراهی کنند.

چاقی پیامد دیگر تنها ماندن در خانه است. وقتی کودک باید در خانه بماند و اجازه بیرون رفتن ندارد به این معنی است که امکان دویدن، دوچرخه سواری نیز وجود ندارد. سرگرمی کودک خوردن اسنک جلوی تلوزیون می­شود. او می­خورد تا اوضاع کسالت بار نباشد، خوردن برای آنها تبدیل به سرگرمی می­شود راهی برای فراموش کردن تنهایی. با اینکه بسیاری از والدین به آنها تذکر می­دهند تا تکالیفشان را انجام دهند و وقت زیادی را صرف تماشای تلویزیون نکنند با این وجود طبق گزارش خود کودکان آنها زمان زیادی را صرف خواندن یا انجام تکالیف نمی­کنند. در عوض کامپیوتر، تلوزیون و تبلت را روشن می­کنند. هدف آنها از این کار یافتن همراه، کاهش ترس، کاهش کسالت ناشی از بودن با خودشان است.

برای والدین وضع قوانین کار راحتی است اما وادار کردن کودک به پیروی از این قواعد کار ساده­ای نیست. والدین ممکن است قواعدی وضع کنند که کسی اجازه آمدن به خانه را ندارد، اما کودکان مراقب هستند والدین متوجه نشوند! قاعده، اول تکالیف بعد تلوزیون، ممکن اس تبدیل به رویکرد انجام تکالیف جلوی تلوزیون شود یا اصلاً تکلیفی انجام نشود. قانون عدم چت با غریبه­ها در فضای مجازی بدون وجود یک ناظر تبدیل به حضور کودک در وب سایت­هایی می­شود که نباید حضور داشته باشند. معمولاً والدین از خواهر و برادرها درخواست می­کنند از کودک کوچک­تر مراقبت کنند. گاهی اوقات این روش مؤثری است خصوصاً زمانی که حداقل ۵ سال اختلاف سنی با همدیگر داشته باشند. وقتی کودک بزرگتر این مسئولیت را قبول می­کند اثرات مثبتی می­تواند برای هر دو کودک به دنبال داشته باشد. اما اغلب اوقات اختلاف سنی کمی بین کودکان وجود دارد، کودک بزرگتر نسبت به کودک کوچکتر اظهار نفرت می­کند و کودک کوچکتر تمایلی برای دادن هیچ نوع اختیاری به کودک بزرگتر ندارد. در نتیجه آنها با همدیگر درگیر شده و یکدیگر را نادیده می­گیرند.

نویسنده: افسانه رحیمی


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Negin_A
ارسال پاسخ