متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


سوگ کودکان معنای گسترده­تر از سوگ در بزرگسالی دارد. از شکستن یا از کار افتادن اسباب بازی و مهاجرت از محلی و فاصله گرفتن از همبازی­اش گرفته تا طلاق والدین یا فوت یکی از اعضای خانواده، کودک را در سوگ فرو خواهد برد. مواجهه با جدی­ترین شکل سوگ یعنی مرگ عزیزان نیازمند آگاهی بالای والدین است.

کودکان تا رسیدن به درک مفهوم واقعی مرگ، از سه مرحله متمایز عبور می­کنند :

  • مرگ به عنوان رویدادی قابل برگشت (۳ تا ۵ سالگی): در این مرحله، امکان بازگشت شخص مرده به زندگی عادی وجود دارد و کودک منتظر است روزی فرا رسد و فرد متوفی نزد وی برگردد.
  • مرگ به منزله رویدادی مجسم (۶ تا ۹ سالگی) :در این مرحله کودک که مرگ پایان کار است و قطعیت آن را میپذیرند اما به طور عمومی به آن جسمیت میدهند و معتقدند که از خارج می آید و شاید قابل رویت باشد.
  • مرگ به عنوان توقف اعمال حیاتی (۱۰ تا ۱۲ سالگی) : در این مرحله، مرگ نزد کودک به عنوان پدیده­ای زیستی و بازگشت ناپذیر تلقی می­شود.
  • سنین نوجوانی: در ایم مرحله نوجوانان اغلب مرگ را یک فرایند طبیعی میدانند و آن را از خود دور میبینند و فکر میکنند که افراد بیشتر به خاطر پیری و بیماری میمیرند.به همین دلیل بروز رفتار های پر خطر در نوجوانی بیشتر دیده میشود.

برخی اشتباهات و نگرش­های غلط در مورد سوگ کودکان

  • بهتر است بچه ­ها در مراسم سوگواری شرکت نکنند : این فکر اشتباه است. بچه­ها با شرکت در مراسم سوگ می­بینند که افراد چگونه همدیگر را آرام می­کنند و دلداری می­دهند و چگونه خاطرات او را حفظ می­کنند و چگونه با جنازه او خداحافظی می­کنند. اینگونه بچه­ها مرگ را به عنوان بخش جدا نشدنی و اجتناب ناپذیر از زندگی می­پذیرند. بهتر است آنها را برای شرکت و یاعدم شرکت در مراسم آزاد بگذاریم.
  • بهتر است جلوی کودک داغدیده در مورد مرگ صحبت نکنیم : هروقت که کوک راجع به عزیز از دست رفته صحبت کند یک لایه از دردش برداشته می­شود. بهتر است اجازه دهیم هرگاه نیاز دارد صحبت کند و ما هم تمایل به شنیدن صحبت­هایش داشته باشیم.
  • باید از صحبت­های گریه آور جلوی کودکان خودداری کنیم : سوگ از دست دادن، پیر شدن، بیمار شدن و ... همه جزیی از زندگی هستند. بهتر است اجازه دهیم با این مقوله آشنا بشوند.
  • کودکان آنقدر کوچکند که سوگ را نمی­فهمند : اگر بچه­ها آنقدر بزرگ هستند که عشق و محبت را می­فهمند، پس آنقدر بزرگ هم هستند که سوگ و از دست دادن را بفهمند.
  • خواست خدا بود، خدا او را از ما گرفت : این موضوع منجر به احساس خشم کودک نسبت به خدا می­شود زیرا احساس می­کند که او بیشتر از خدا به مادرش احتیاج دارد. باید به کودک بگوییم که خدا در این درد و اندوه با توست و کمکت می­کند.
  • تو هنوز بچه­ای، بزرگ که شوی فراموش می­کنی : بدانید هیچ چیز دردناک­تر از آن نیست که کودک فکر کند روزی تصویر عزیز از دست رفته­اش از خاطر می­رود چو در او احساس گناه و بی­وفایی به وجود می­آید. باید تاکید کنیم که عزیز از دسترفته همیشه در خاطرمان خواهد ماند.
  • او به یک مسافرت طولانی رفت : کودک می­گوید چرا خداحافظی نکرد؟ کجا رفت؟ کی برمی­گردد؟ چرا مرا نبرد؟ پس با این حرف در کودک اضطراب ایجاد نکنیم.
  • خدا او را از ما گرفت چون او خیلی خوب بود : ممکن است کودک فکر کند که برای تمام آدم­های خوب این اتفاق می­افتد. پس من هم بد بشوم تا خدا مرا نبرد.
  • او تو را از آسمان­ها نگاه می­کند، پس بهتر است بچه­ی خوبی باشی : در این صورت کودک می­ترسد مبادا دچار اشتباه شود و با تجربه اضطراب بالا راجع به هر رفتار بدش احساس گناه دارد.
  • او به خواب رفت و دیگر بیدار نمی­شود : این توضیح دو حالت را در کودک ایجاد می­کند؛ اولا پس مرگ هم مثل خواب یک پدیده قابل برگشت است؛ دوم اینکه از خواب و خوابیدن خودش و دیگران دچار هراس شود.
  • یک کودک فعال، یک کودک دارای سوگ نیست : ممکن است سوگواری کودکان شبیه بزرگسالان نباشد. کودک به ظاهر فعال نیز می­تواند سوگوار باشد.
  • او خیلی گریه می­کند، دچار مشکل یا حمله عصبی خواهد شد : او را از گریه کردن منع نکنید. اکثر افراد پس از گریه احساس بهتری دارند و آرام­تر بنظر می­رسند.
روانشناس: علی فراهانی

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


AZAD
ارسال پاسخ

تشکر