توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
ادراک مرگ و تجربه سوگ در کودکان
- تعداد نظرات : 1
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۰۵/۱۷
- نمايش ها : 90
سوگ کودکان معنای گستردهتر از سوگ در بزرگسالی دارد. از شکستن یا از کار افتادن اسباب بازی و مهاجرت از محلی و فاصله گرفتن از همبازیاش گرفته تا طلاق والدین یا فوت یکی از اعضای خانواده، کودک را در سوگ فرو خواهد برد. مواجهه با جدیترین شکل سوگ یعنی مرگ عزیزان نیازمند آگاهی بالای والدین است. |
کودکان تا رسیدن به درک مفهوم واقعی مرگ، از سه مرحله متمایز عبور میکنند :
- مرگ به عنوان رویدادی قابل برگشت (۳ تا ۵ سالگی): در این مرحله، امکان بازگشت شخص مرده به زندگی عادی وجود دارد و کودک منتظر است روزی فرا رسد و فرد متوفی نزد وی برگردد.
- مرگ به منزله رویدادی مجسم (۶ تا ۹ سالگی) :در این مرحله کودک که مرگ پایان کار است و قطعیت آن را میپذیرند اما به طور عمومی به آن جسمیت میدهند و معتقدند که از خارج می آید و شاید قابل رویت باشد.
- مرگ به عنوان توقف اعمال حیاتی (۱۰ تا ۱۲ سالگی) : در این مرحله، مرگ نزد کودک به عنوان پدیدهای زیستی و بازگشت ناپذیر تلقی میشود.
- سنین نوجوانی: در ایم مرحله نوجوانان اغلب مرگ را یک فرایند طبیعی میدانند و آن را از خود دور میبینند و فکر میکنند که افراد بیشتر به خاطر پیری و بیماری میمیرند.به همین دلیل بروز رفتار های پر خطر در نوجوانی بیشتر دیده میشود.
برخی اشتباهات و نگرشهای غلط در مورد سوگ کودکان
- بهتر است بچه ها در مراسم سوگواری شرکت نکنند : این فکر اشتباه است. بچهها با شرکت در مراسم سوگ میبینند که افراد چگونه همدیگر را آرام میکنند و دلداری میدهند و چگونه خاطرات او را حفظ میکنند و چگونه با جنازه او خداحافظی میکنند. اینگونه بچهها مرگ را به عنوان بخش جدا نشدنی و اجتناب ناپذیر از زندگی میپذیرند. بهتر است آنها را برای شرکت و یاعدم شرکت در مراسم آزاد بگذاریم.
- بهتر است جلوی کودک داغدیده در مورد مرگ صحبت نکنیم : هروقت که کوک راجع به عزیز از دست رفته صحبت کند یک لایه از دردش برداشته میشود. بهتر است اجازه دهیم هرگاه نیاز دارد صحبت کند و ما هم تمایل به شنیدن صحبتهایش داشته باشیم.
- باید از صحبتهای گریه آور جلوی کودکان خودداری کنیم : سوگ از دست دادن، پیر شدن، بیمار شدن و ... همه جزیی از زندگی هستند. بهتر است اجازه دهیم با این مقوله آشنا بشوند.
- کودکان آنقدر کوچکند که سوگ را نمیفهمند : اگر بچهها آنقدر بزرگ هستند که عشق و محبت را میفهمند، پس آنقدر بزرگ هم هستند که سوگ و از دست دادن را بفهمند.
- خواست خدا بود، خدا او را از ما گرفت : این موضوع منجر به احساس خشم کودک نسبت به خدا میشود زیرا احساس میکند که او بیشتر از خدا به مادرش احتیاج دارد. باید به کودک بگوییم که خدا در این درد و اندوه با توست و کمکت میکند.
- تو هنوز بچهای، بزرگ که شوی فراموش میکنی : بدانید هیچ چیز دردناکتر از آن نیست که کودک فکر کند روزی تصویر عزیز از دست رفتهاش از خاطر میرود چو در او احساس گناه و بیوفایی به وجود میآید. باید تاکید کنیم که عزیز از دسترفته همیشه در خاطرمان خواهد ماند.
- او به یک مسافرت طولانی رفت : کودک میگوید چرا خداحافظی نکرد؟ کجا رفت؟ کی برمیگردد؟ چرا مرا نبرد؟ پس با این حرف در کودک اضطراب ایجاد نکنیم.
- خدا او را از ما گرفت چون او خیلی خوب بود : ممکن است کودک فکر کند که برای تمام آدمهای خوب این اتفاق میافتد. پس من هم بد بشوم تا خدا مرا نبرد.
- او تو را از آسمانها نگاه میکند، پس بهتر است بچهی خوبی باشی : در این صورت کودک میترسد مبادا دچار اشتباه شود و با تجربه اضطراب بالا راجع به هر رفتار بدش احساس گناه دارد.
- او به خواب رفت و دیگر بیدار نمیشود : این توضیح دو حالت را در کودک ایجاد میکند؛ اولا پس مرگ هم مثل خواب یک پدیده قابل برگشت است؛ دوم اینکه از خواب و خوابیدن خودش و دیگران دچار هراس شود.
- یک کودک فعال، یک کودک دارای سوگ نیست : ممکن است سوگواری کودکان شبیه بزرگسالان نباشد. کودک به ظاهر فعال نیز میتواند سوگوار باشد.
- او خیلی گریه میکند، دچار مشکل یا حمله عصبی خواهد شد : او را از گریه کردن منع نکنید. اکثر افراد پس از گریه احساس بهتری دارند و آرامتر بنظر میرسند.
روانشناس: علی فراهانی
نظرات دیوار ها
تشکر