بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
غرور و قضاوت
- تعداد نظرات : 4
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۰۴/۲۵
- نمايش ها : 124
خیلی طول کشید تا فهمیدم که:
هیچ وقت هیچ کس را در جایگاهی که نیست مزمت و ریشخند نکنم.. اگر میتوانم کمک کنم و اگر نه حق ندارم
اون فرد را قضاوت کنم....
حق ندارم وقتی فردی وقتی قیمت گوشت را پرسید و
نتوانست یک کیلو بخره و با خجالت از مغازه خارج شد در برابر حرف قصاب که گفت:(نمیتونه شلوار برای زنش بخره اومده گوشت بخره)...و بعد با هم قهقهه زدیم و من راضی از اینکه اگر اراده کنم یخچال خانه مان را پر از گوشت خواهم کرد.... حق نداشتم.
حق نداشتم در مقابل پیرمردی که با عصا لنگ لنگان بسوی من امد و تقاضای کمک کرد بگویم:عمو جان جوانیت چه کردی که الان به این حال و روز افتادی؟؟؟ لحنم پر از غرور و تکبربود...و چه زیبا و محکم جوابم داد:هزار تومن میخوای کمک کنی توقع داری من بنشینم و تعریف کنم که بر جوانی من چه گذشت؟؟؟کمک که نکردم هیچ؛طلبکارهم شدم که چه گدای پررو و بی ادبی:(
و از موارد در زندگی همه ما زیاد هست...
یاد بگیرم و بگیریم که هیچ کسی را به خاطر فقر؛به خاطر شغل؛به خاطر نوع لباس و پوشش؛به خاطر پدر و مادر بی بضاعت و گاه با سطح فرهنگی پایین؛به خاطر شکست در ازدواج؛به خاطر شکست در شغل و یا زندگی؛به خاطر فرزند ناخلف ؛ و به خاطر هزاران دلیل دیگر مورد قضاوت قرارش ندهیم...حتی در درون خودمان.
روزگاره دیگه..میچرخه و هیچ کس نمیدونه فردا کجای این چرخ و فلک قرار میگیره...
خوش اومدی
اوهوم..و این خیلی زشت و غلطه
ممنون
لایک
ممنونم،فرهنگ عدم قضاوت چیزی است که تو مملکت ما خیلی کم پیدا میشه