متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


زندگیم مانندشب شده ، شبی که تصویری سیاهتر از گذشته ها دارد…
شبی که مهتابش در پشت ابرهای سیاه به خواب رفته

شبی که گهگاهی ستاره های نادری در آسمان سیاه و ابری می درخشند .
ستاره هایی که نوری ندارند…
شب سوت و کور شده ، بدون مهتاب ، بدون ستاره!
ابرها به آرامی از کنار ماه می گذرند…وقتی ابرهای سیاه بر روی ماه می نشینند احساس تنهایی و سیاهی در من بیشتر می شود…
شب نمی گذرد ، بی پایان است…. سکوتی سرد در تنهایی و درد در قلب آسمان دلم احساس
می شود…
سیاهی شب…تنهایی ، همیشه تنهایی !
ستاره ها درد مرا نمی فهمند ، مهتاب خاموش مانده است، چون ابرهای سیاه روی آن را پوشانده اند…
تنها امیدم به مهتاب بود اما…
حالا به چه کسی بگویم درد دلم را در این شب غریبه!…
ستاره ها هر کدام در آسمان برای یک دل هستندو برای هزار چشم چشمک می زنند …
درد دلم را برای کسی میگفتم که یک دل و یکرنگ بود اما!..
ازین پس باید که درد دلم درونم بماند و تبدیل به بغض شود و در آخر سر بغضم تبدیل به همان گریه شبانه شود…همان بهتر

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


MOHAMADREZA1375
ارسال پاسخ

تنکسسسسسسسسس

мя_κıпɢ
ارسال پاسخ