بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
شعرناهید نوری درباره زنان
- تعداد نظرات : 1
- ارسال شده در : ۱۳۹۱/۱۱/۲۰
- نمايش ها : 416
ديگه سراغمو نگير ، كه از تو هم بدم مياد
دلم يه چند روزيه كه ، مرگ نگاهتو ميخواد
تازگيا حس ميكنم ، مال غريبه ها شدي
بهتره كه يادم بره ، شور يه عشق بي خودي
بهتره كه دل بكنم ، از كلك نگاه تو
جدا كنم راهمو از ، راه پر اشتباه تو
بايد منم غريبه شم مثل خودت مثل چشات
قلبمو سنگي بكنم از تب سرد خنده هات
بايد كه از شهر دلت ، برم كه دربدر بشي
تو كوچه ي نگاه من ، مثل يه رهگذر بشي
اگه يه روز به خاطرت ، شدم تو غصه ها اسير به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه عشق خوب شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفرید
حالا ازت بدم مياد ، ديگه سراغمو نگير
