متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


vahid2727
vahid2727
۱۴۰۱/۱۱/۰۱

بیچاره
دلی
که
ماند
بی‌تو....

#مولانا

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۱/۰۸/۰۷

معجزه ای وجود دارد که دوستی نامیده می شود و در میان دل اقامت دارد
شما نمی دانید که چگونه بوجود می آید و چگونه آغاز می شود
اما شادمانی که برایتان به ارمغان می آورد همیشه موهبتی خاص می بخشد
و شما متوجه می شوید که دوستی ارزشمندترین نعمت خداوند است !

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۱/۰۷/۱۶

وقتی یه دوست خوب پیدا کردی تا آخر عمر فراموشش نمی کنی
حتی اگه ازت دور باشه

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۱/۰۵/۰۲

بهشت را

ميتوان روی زمین احساس کرد

وقتی کسی ،

برای شادی ات تمام تلاشش را می کند

دنیا مگر چیست؟

جز دلهایی که برای مهر ورزیدن

دورهم جمع شده اند؟

«بهشت همینجاست، مهربان باشیم»

keyvan1343
keyvan1343
۱۳۹۸/۰۷/۰۱


مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

که ز انفاس خوشش، بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش؛

زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید...

حافظ


keyvan1343
keyvan1343
۱۳۹۸/۰۶/۲۵


بیا دل بَر دلِ پردرد من نِه

بیا رخ بر رخان زرد من نِه

تویی خورشید وز تو گرم عالم

یکی تابش بر آه سرد من نِه

حضرت_عشق_مولانا


keyvan1343
keyvan1343
۱۳۹۸/۰۶/۱۶


سهراب_سپهری

از صدای گذر آب چنان می فهمی،
تند تر از آب روان، عمر گران میگذرد
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست !!


keyvan1343
keyvan1343
۱۳۹۸/۰۶/۱۵


حافظ

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را


keyvan1343
keyvan1343
۱۳۹۸/۰۶/۰۹


سعدی

من قلب و لسانمٖ به وفاداری و صحبت

و اینان همه قلبند که پیش تو لسانند

آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت

چون صبح پدیدست که صادق نفسانند



keyvan1343
keyvan1343
۱۳۹۸/۰۵/۲۲

کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من

تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول
بودمی بی‌دام و بی‌خاشاک در عمان من

غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من

سخت نازک گشت جانم از لطافت‌های عشق
دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من

همچو ابرم روترش از غیرت شیرین خویش
روی همچون آفتابت بس بود برهان من

رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو
چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من

تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم
چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من

من که باشم مر تو را من آنک تو نامم نهی
تو کی باشی مر مرا سلطان من سلطان من

چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم
جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من

ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر
یا فغانم از تو آید یا تویی افغان من

مولانای_جان