متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


0Arta
0Arta
۱۳۹۵/۰۲/۱۶

یاد گرفتم،وقتی بغض می کنم

وقتی اشک می ریزم

منتظر هیچ دستی نباشم

وقتی زمین خوردم،خودم بلند شم

چون می دونم

تنهام

+5

HOSNA
HOSNA
۱۳۹۴/۱۱/۱۴

{69]

+5

v25
v25
۱۳۹۴/۱۰/۲۹

تشابه تلویزیون و اسب تروا
چرا تلویزیون نبینیم؟

http://markavaa.blogfa.com/post/63

0Arta
0Arta
۱۳۹۴/۱۰/۲۷

به سلامتی مادری که اگـه ۱۰۰ تـا پـریز خالی هم باشه

.

.

.

برا وصل کردن جاروبرقی، گوشیه تو رو از شارژ در میاره!

+5

khanoomi2000
khanoomi2000
۱۳۹۴/۱۰/۱۸

♥سال ها گذشت...♥
✘فهميدم هميشه اونى كه ميخواى نميشه!✘
✖فهميدم هركسى كه باهاته الزاماً "دوستت" نيست!✖
فهميدم كسى كه تو نگاه اول ازش بدت مياد يه روزى ميشه صميمى ترين دوستت و بلعكس!✔
↩فهميدم كه بى تفاوتى بزرگ ترين انتقامه...↪
∞∞تنفر يه نوع عشقه، دلخورى و ناراحتى از ميزان اهميته!∞∞
☜غرور بزرگ ترين دشمنه،☞
▼▼خدا بهترين دوسته و خانواده بزرگ ترين شانسه!▼▼
★★عشقی که دلت رو گرم کنه بالاترين ثروتهاما این دوره زمونه همه فقیرن...★★
⇦آسايش بهترين نعمته...!⇛
فهميدم "رفتن" هميشه از روى نفرت نيست...ⅱⅱⅱ
◀هركى زبونش نرمه دلش گرم نيست!▶
↕هركى اخلاقش تنده، جنسش سخت نيست!↕
↗هركى ميخنده، بدون درد و غم نيست!↖
↘ظاهر دليلى بر باطن نيست...↘
فهميدم كسى موظف به اروم كردنت نيست...∷∷∷
فهميدم جنگ كردن با خيليا اشتباهه محضه...✖✖✖
فهميدم خيلى موقع ها خواسته هات، حتى باگريه و التماس، انجام شدنى نيست...
فهميدم گاهى اوقات تو اوج شلوغى تنهاترينى!
گاهى اوقات دلت تنگه اون آدماى دوست داشتنى سابق ميشه...
گاهی اوقات صمیمی ترین کست میشه غریبه ترین آدم!
گاهی اوقات با همه وجودت کسیو دوس داریو اون نمیبینتت...
گاهی اوقات باید رفت،
باید دل کند،
باید گذشت

Fereshteh
Fereshteh
۱۳۹۴/۱۰/۰۷

+5

JavadMp
JavadMp
۱۳۹۴/۰۶/۱۵

هی ..

Fereshteh
Fereshteh
۱۳۹۴/۰۶/۰۸

آی اَم چش رنگــے

.
.
.
.
.
.
.

چیه ؟؟؟

مگه قــــهـــوه اـــے خیــــلے ســــوخته مایل بـه مشکـے رنگ نیس ؟

اصلا به توووو چههههه ؟

.
.
.
.
.
.
.
.

یادم رف بگم :

هـــــheـــــہ
_____________________________

پنج تا +

روزت بخیر


saj313
saj313
۱۳۹۴/۰۵/۱۴

سل بعد از نسل بعد از من سلام
نسل شوت نخبه و لمپن ! سلام
بشنو از من چون حکایت میکنم
درد دانشجو روایت میکنم
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم فرق خر را با الاغ
هر کسی از ظن خود شد یار من
کرد کاه و یونجه اش را بار من
سر من از ناله ی من دور نیشت
گرچه اصلا سور و ساتم جور نیست
(ع-ا)

Fereshteh
Fereshteh
۱۳۹۴/۰۴/۱۱

دیشب تا خود صبح
سبزه های تر احساسم را
بافتم مثل طناب ...
و دو دست همه ی دغدغه ها را بستم
چشمه ای از دل چشمم جوشید
مثل آیینه زلال ،
تا ته باغچه ی دلخوری ام جاری شد ...
کوزه ی خستگی ام را هم برد ...
صبح امروز ،
سبکتر بودم ...
شیشه ی پنجره آبی تر بود ...
و دلم
بازتر از خنده ی یاس ...

+5