بی بی...

بی بی خودمو تو کوچه باغ جا گذاشتوم

وقتی می دویدوم

دود شد نفسام

تو چشوم

آخه چشوم گیر کرد به 

نگاش

هولم شد

بی بی

سنجاقی که دادی

با موها فرش دیوونه بود

تو که میدونی مو

فقط زبون دارم جراتوم کمه

چرا بم نگفتی

اول بگوم دوسش داروم

بعد نگاش کنوم...

بی بی

دیگه نه کوچه باغ

کوچه ایه

نه نگا آشنایی توشه

نه دل تنگ این زمون سازه

بی بی

دیگه از تو و کوچه باغ و اون...

فقط یه عکس مونده و یه شط حسرت

کاش بزرگ نمی شدوم بی بی

کاش...

"بامداد"

با گویش محلی