قبل از هر چیزی باید این رو قبول کنیم که زندگی بدون رنج امکان نداره
اگه رنج و غم نباشه، شادی بی معنی میشه
با وجود بیماری هست که ما ارزش ِ سلامتی رو می تونیم درک کنیم
پس وجود رنج برای همه س و مختص یه سری از آدم ها نیست
دومین نکته اینکه:
وجود رنج منافاتی با اشرف مخلوقات بودن ما آدم ها نداره،
این منفعل بودنِ ما در برابر رنج هاست که اشرف مخلوقات بودن ما رو زیر سوال می بره!
یعنی کسی که مشکلی تو زندگیش داره چیزی از ارزش هاش کم نمیشه
بلکه کسی که وقتی مشکلی براش پیش میاد و به بدترین روش باهاش روبرو میشه، ارزشش میاد پایین
ما در برابر رنج ها با قدرت تفکر و اختیاری که داریم می تونیم مناسب ترین عکس العمل هارو انتخاب کنیم
به نظر من اون جوونی که با روبرو شدن با سختی ها، سریع به فکر پایان دادن به زندگیش می افته، نگاهش به مسائل اینطوری ِ که:
رنج برای دیگران نیست یا کمِ ولی برای من زیاده،
دیگران زندگی راحتی دارن و از پس مشکلات برمیان و من نه،
پس اون ها شایسته زندگی کردن هستن ولی من نه
ولی کافیِ فقط کمی به دانسته هاش شک کنه و دست از حق به جانب بودنش برداره و با کمی مطالعه، تحقیق و مشاهده، و تجربه کردن چشم هاش رو باز کنه و ببینه که
اولا رنج برای همه وجود داره
دوما شادی، حاصلِ نبودنِ رنج ها نیست بلکه حاصل حل کردن اون هاست
اون موقع ست که خودش رو ناتوان نمی بینه
و میتونه قدمی هر چند کوچیک برای بهتر کردن اوضاع برداره
و در جواب قسمت آخر سوالت من فکر میکنم خدا با دادن قدرت تفکر و انتخاب بهترین، کامل ترین و منصفانه ترین کمک رو به بشر کرده
که هر کدوم از این ها نبود شاید اون موقع می شد از خدا پرسید که چرا بدون هیچ کمکی من رو در این دنیا رها کردی؟!
@};- @};- @};-
قبل از هر چیزی باید این رو قبول کنیم که زندگی بدون رنج امکان نداره
اگه رنج و غم نباشه، شادی بی معنی میشه
با وجود بیماری هست که ما ارزش ِ سلامتی رو می تونیم درک کنیم
پس وجود رنج برای همه س و مختص یه سری از آدم ها نیست
دومین نکته اینکه:
وجود رنج منافاتی با اشرف مخلوقات بودن ما آدم ها نداره،
این منفعل بودنِ ما در برابر رنج هاست که اشرف مخلوقات بودن ما رو زیر سوال می بره!
یعنی کسی که مشکلی تو زندگیش داره چیزی از ارزش هاش کم نمیشه
بلکه کسی که وقتی مشکلی براش پیش میاد و به بدترین روش باهاش روبرو میشه، ارزشش میاد پایین
ما در برابر رنج ها با قدرت تفکر و اختیاری که داریم می تونیم مناسب ترین عکس العمل هارو انتخاب کنیم
به نظر من اون جوونی که با روبرو شدن با سختی ها، سریع به فکر پایان دادن به زندگیش می افته، نگاهش به مسائل اینطوری ِ که:
رنج برای دیگران نیست یا کمِ ولی برای من زیاده،
دیگران زندگی راحتی دارن و از پس مشکلات برمیان و من نه،
پس اون ها شایسته زندگی کردن هستن ولی من نه
ولی کافیِ فقط کمی به دانسته هاش شک کنه و دست از حق به جانب بودنش برداره و با کمی مطالعه، تحقیق و مشاهده، و تجربه کردن چشم هاش رو باز کنه و ببینه که
اولا رنج برای همه وجود داره
دوما شادی، حاصلِ نبودنِ رنج ها نیست بلکه حاصل حل کردن اون هاست
اون موقع ست که خودش رو ناتوان نمی بینه
و میتونه قدمی هر چند کوچیک برای بهتر کردن اوضاع برداره
و در جواب قسمت آخر سوالت من فکر میکنم خدا با دادن قدرت تفکر و انتخاب بهترین، کامل ترین و منصفانه ترین کمک رو به بشر کرده
که هر کدوم از این ها نبود شاید اون موقع می شد از خدا پرسید که چرا بدون هیچ کمکی من رو در این دنیا رها کردی؟!
نازنین جان برای همه ما از این سوال ها پیش میاد، و به نظرم زندگی یعنی همین منفعل نبودن.
کسی که زنده و پویاست و فکر می کنه براش سوال پیش میاد
و کسی که روحش مرده باشه قانع هست و اصلا محرکی برای پیشرفت نداره
صد البته که جزو گروه اول بودن خوشبختی محسوب میشه
اما چرا خدا بنده های خوبش رو از شر ادمای بد نجات نداد:/
چون ما هم جزئی از خدا هستیم و خدا از ما جدا نیست
جالبه که صدای خدا رو اکثرا ثروتمندا میشنون
شایدم انقدر از خدا دور شدن ک صدای خدا و نشونه های خدا رو نه میبینن نه میتونن بشنون...
قبل از هر چیزی باید این رو قبول کنیم که زندگی بدون رنج امکان نداره
اگه رنج و غم نباشه، شادی بی معنی میشه
با وجود بیماری هست که ما ارزش ِ سلامتی رو می تونیم درک کنیم
پس وجود رنج برای همه س و مختص یه سری از آدم ها نیست
دومین نکته اینکه:
وجود رنج منافاتی با اشرف مخلوقات بودن ما آدم ها نداره،
این منفعل بودنِ ما در برابر رنج هاست که اشرف مخلوقات بودن ما رو زیر سوال می بره!
یعنی کسی که مشکلی تو زندگیش داره چیزی از ارزش هاش کم نمیشه
بلکه کسی که وقتی مشکلی براش پیش میاد و به بدترین روش باهاش روبرو میشه، ارزشش میاد پایین
ما در برابر رنج ها با قدرت تفکر و اختیاری که داریم می تونیم مناسب ترین عکس العمل هارو انتخاب کنیم
به نظر من اون جوونی که با روبرو شدن با سختی ها، سریع به فکر پایان دادن به زندگیش می افته، نگاهش به مسائل اینطوری ِ که:
رنج برای دیگران نیست یا کمِ ولی برای من زیاده،
دیگران زندگی راحتی دارن و از پس مشکلات برمیان و من نه،
پس اون ها شایسته زندگی کردن هستن ولی من نه
ولی کافیِ فقط کمی به دانسته هاش شک کنه و دست از حق به جانب بودنش برداره و با کمی مطالعه، تحقیق و مشاهده، و تجربه کردن چشم هاش رو باز کنه و ببینه که
اولا رنج برای همه وجود داره
دوما شادی، حاصلِ نبودنِ رنج ها نیست بلکه حاصل حل کردن اون هاست
اون موقع ست که خودش رو ناتوان نمی بینه
و میتونه قدمی هر چند کوچیک برای بهتر کردن اوضاع برداره
و در جواب قسمت آخر سوالت من فکر میکنم خدا با دادن قدرت تفکر و انتخاب بهترین، کامل ترین و منصفانه ترین کمک رو به بشر کرده
که هر کدوم از این ها نبود شاید اون موقع می شد از خدا پرسید که چرا بدون هیچ کمکی من رو در این دنیا رها کردی؟!
@};- @};- @};-
بله عزیزم درست میگی
مرسی ک اومدی
والا
بیکارن خب.
اینا همه برمی گرده به قانون جذب و کارما ....تمام
فکر نکنم بخاطر این باشه
من اینطور فکر می کنم که:
قبل از هر چیزی باید این رو قبول کنیم که زندگی بدون رنج امکان نداره
اگه رنج و غم نباشه، شادی بی معنی میشه
با وجود بیماری هست که ما ارزش ِ سلامتی رو می تونیم درک کنیم
پس وجود رنج برای همه س و مختص یه سری از آدم ها نیست
دومین نکته اینکه:
وجود رنج منافاتی با اشرف مخلوقات بودن ما آدم ها نداره،
این منفعل بودنِ ما در برابر رنج هاست که اشرف مخلوقات بودن ما رو زیر سوال می بره!
یعنی کسی که مشکلی تو زندگیش داره چیزی از ارزش هاش کم نمیشه
بلکه کسی که وقتی مشکلی براش پیش میاد و به بدترین روش باهاش روبرو میشه، ارزشش میاد پایین
ما در برابر رنج ها با قدرت تفکر و اختیاری که داریم می تونیم مناسب ترین عکس العمل هارو انتخاب کنیم
به نظر من اون جوونی که با روبرو شدن با سختی ها، سریع به فکر پایان دادن به زندگیش می افته، نگاهش به مسائل اینطوری ِ که:
رنج برای دیگران نیست یا کمِ ولی برای من زیاده،
دیگران زندگی راحتی دارن و از پس مشکلات برمیان و من نه،
پس اون ها شایسته زندگی کردن هستن ولی من نه
ولی کافیِ فقط کمی به دانسته هاش شک کنه و دست از حق به جانب بودنش برداره و با کمی مطالعه، تحقیق و مشاهده، و تجربه کردن چشم هاش رو باز کنه و ببینه که
اولا رنج برای همه وجود داره
دوما شادی، حاصلِ نبودنِ رنج ها نیست بلکه حاصل حل کردن اون هاست
اون موقع ست که خودش رو ناتوان نمی بینه
و میتونه قدمی هر چند کوچیک برای بهتر کردن اوضاع برداره
و در جواب قسمت آخر سوالت من فکر میکنم خدا با دادن قدرت تفکر و انتخاب بهترین، کامل ترین و منصفانه ترین کمک رو به بشر کرده
که هر کدوم از این ها نبود شاید اون موقع می شد از خدا پرسید که چرا بدون هیچ کمکی من رو در این دنیا رها کردی؟!
نازنین جان برای همه ما از این سوال ها پیش میاد، و به نظرم زندگی یعنی همین منفعل نبودن.
کسی که زنده و پویاست و فکر می کنه براش سوال پیش میاد
و کسی که روحش مرده باشه قانع هست و اصلا محرکی برای پیشرفت نداره
صد البته که جزو گروه اول بودن خوشبختی محسوب میشه
فکر می کنن با خودکشی خدا میگه آخی تو خیلی مظلوم بودی بیا برو بهشت
والا
بیکارن خب.
اینا همه برمی گرده به قانون جذب و کارما ....تمام
{59}
فداتشم مرسی عزیزم
از اونجایی که به درجه اجتهاد نرسیدم قادر به پاسخ به سوالات شرعی نیستم. امیدوارم که به جواب سوالاتتون برسین.
تمنا میکنم
انجام وظیفه هست
براتون توی پیغام معرفی کردم
به سلامتیِ سوالکنندگانِ واقعاً جویای منصف
کتاب غذای ذهن هست
پس غذای کشنده و سمی و بیمارکننده داریم و در مقابلش غذای سالم و مقوی
کتاب خوب و بد و کتابای خاکستری!
حالا جدای از اینکه به این بپردازیم که معیار تشخیص کتاب خوب و بد چیه
بهت کتابهایی در خصوص جهانبینی و اعتقادی معرفی میکنم
که اگه واقعا دنبال پاسخ هستی
طبیعتاً باید این قبیل کتابها رو به اغوش بکشی و
همچون تشنه بنوشی
اگه واقعا بخوای برات معرفی میکنم
لطف میکنی
بعضی کتاب ها شستشو دهنده ن ناخوداگاه
مثل کتابای نیچه
افرین
کتاب غذای ذهن هست
پس غذای کشنده و سمی و بیمارکننده داریم و در مقابلش غذای سالم و مقوی
کتاب خوب و بد و کتابای خاکستری!
حالا جدای از اینکه به این بپردازیم که معیار تشخیص کتاب خوب و بد چیه
بهت کتابهایی در خصوص جهانبینی و اعتقادی معرفی میکنم
که اگه واقعا دنبال پاسخ هستی
طبیعتاً باید این قبیل کتابها رو به اغوش بکشی و
همچون تشنه بنوشی
اگه واقعا بخوای برات معرفی میکنم
صبر زمان رو بسط میده
ادمی رو به جهانی میبره که راه صد ساله رو یک شبِ طی میکنی
که پاسخ خیلی از سوالات رو یهو دیدی که به وجودت سرازیر شد مثل حافظ:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادن...
صبر
این بلاگم فقط یکی از سوالام بود
از بچگی کلی سوال داشتم ک از هر کی میپرسیددم میگفت نمیدونم
به مراجع تقلیدم شک دارم
اون دنیا جواب سوالام ب چ دردم میخوره
این دنیا میخوام چشام باز شه
با صبر
صبر زمان رو بسط میده
ادمی رو به جهانی میبره که راه صد ساله رو یک شبِ طی میکنی
که پاسخ خیلی از سوالات رو یهو دیدی که به وجودت سرازیر شد مثل حافظ:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادن...
نوجوون که بودم در سن تقریبا ۱۸ سالگیم، دنیایی از سوالات
یهو به مغزم هجوم اوردن از خدا و خودم و همه و همه...
سه سالِ تمام؛ یعنی شب و روزش رو در شک گذروندم و اخرش اروم اروم
به پاسخها رسیدم
اون سه سال رو اگه بخوام توصیف کنم این جوری میگم:
وقتی داخل سه سال بودم، هر لحظه از شک میسوختم
ولی وقتی دوران زیبای شک رو گذروندم و وارد مرحلهٔ بعدیش شدم
اونوقت عظمت و زیباییِ شک (دوران طاقتفرسای شک) رو نظارهگر شدم
دیدم چقدر زیبا بوده!
قانع نشو و ادامه بده
خیلی کتاب بعد از دوران شکم خوندم (چون در وادی شک به کتابها هم شک داشتم)
و میخوام یه راز بزرگی رو بهت بگم
جواب برخی سوالها در برخی کتابهاست
جواب بسیاری از سوالها در درون ماست
جواب همهٔ سوالات در پیوند دو تای بالایی هست یعنی
مطالعه + تهذیب نفس (پاکی)
وقتی به کتاب ها شک دارم چطور بخونم؟
بعضی کتاب ها شستشو دهنده ن ناخوداگاه
مثل کتابای نیچه
عالیِ که قانع نشدی چون هدفم قانع کردن نیست
نوجوون که بودم در سن تقریبا ۱۸ سالگیم، دنیایی از سوالات
یهو به مغزم هجوم اوردن از خدا و خودم و همه و همه...
سه سالِ تمام؛ یعنی شب و روزش رو در شک گذروندم و اخرش اروم اروم
به پاسخها رسیدم
اون سه سال رو اگه بخوام توصیف کنم این جوری میگم:
وقتی داخل سه سال بودم، هر لحظه از شک میسوختم
ولی وقتی دوران زیبای شک رو گذروندم و وارد مرحلهٔ بعدیش شدم
اونوقت عظمت و زیباییِ شک (دوران طاقتفرسای شک) رو نظارهگر شدم
دیدم چقدر زیبا بوده!
قانع نشو و ادامه بده
خیلی کتاب بعد از دوران شکم خوندم (چون در وادی شک به کتابها هم شک داشتم)
و میخوام یه راز بزرگی رو بهت بگم
جواب برخی سوالها در برخی کتابهاست
جواب بسیاری از سوالها در درون ماست
جواب همهٔ سوالات در پیوند دو تای بالایی هست یعنی
مطالعه + تهذیب نفس (پاکی)
بازم سوال
بازم کلمهٔ چرا یا چطور یا...
خب رفیق اینم یکی از سوالاتتِ که حتما به جواباش خواهی رسید
خب چجوری
اون دنیا جواب سوالام ب چ دردم میخوره
این دنیا میخوام چشام باز شه
قانع نشدم
نه یه کاغذ و یا یک انسان
چجوری با خدا حرف بزنم
با نماز و تهذیب نفس و کارهای صالح
بهبه
بازم سوال
بازم کلمهٔ چرا یا چطور یا...
خب رفیق اینم یکی از سوالاتتِ که حتما به جواباش خواهی رسید
که شک زیبا و مقدس هست
که شک پلی است برای رسیدن به یقین
فقط یه رازی داره
اونم اینکه وادیِ شک، جای ماندن نیست و فقط برای
عبور کردن به درد میخوره
شاید به خودت در این مرحله بگی:
من که الان نسبت به خدا یا جهان و عدالت و خیلی چیزا شک کردهام و اگه
توی این حس و حال بمیرم، اونوقت جایگاهم جهنم خواهد بود!
اما اجازه بده که بهت این نوید رو بدم که
حضرت عشق (خداوند نزدیکتر از رگ گردن) خوشبختانه
فهیمترین بافهمها و درککنندهترین بادرکهاست پس
حست رو میفهمه و کاملاً درکت میکنه و به خاطر همینِ که
فرموده:
اگه سوالی شکی داشته باشی و برای جوابش تلاش کنی
در همین حین بمیری
اگه به جواب نادرست برسی یک پاداش پیشم داری
و
اگه به حقیقت برسی دو تا پاداش
پس اروم باش و در ارامش در سایهٔ رحمت خدا
به دنبال سوالاتت برو که زیباست
جواب سوالام رو فقط خدا میتونه بده
نه یه کاغذ و یا یک انسان
چجوری با خدا حرف بزنم
حس میکنم هر کسی به نفع خودش دست میره توی مفهومش
ناراحتم از عجز خودم
ورودت به دنیای مقدس شک رو تبریک میگم
که شک زیبا و مقدس هست
که شک پلی است برای رسیدن به یقین
فقط یه رازی داره
اونم اینکه وادیِ شک، جای ماندن نیست و فقط برای
عبور کردن به درد میخوره
شاید به خودت در این مرحله بگی:
من که الان نسبت به خدا یا جهان و عدالت و خیلی چیزا شک کردهام و اگه
توی این حس و حال بمیرم، اونوقت جایگاهم جهنم خواهد بود!
اما اجازه بده که بهت این نوید رو بدم که
حضرت عشق (خداوند نزدیکتر از رگ گردن) خوشبختانه
فهیمترین بافهمها و درککنندهترین بادرکهاست پس
حست رو میفهمه و کاملاً درکت میکنه و به خاطر همینِ که
فرموده:
اگه سوالی شکی داشته باشی و برای جوابش تلاش کنی
در همین حین بمیری
اگه به جواب نادرست برسی یک پاداش پیشم داری
و
اگه به حقیقت برسی دو تا پاداش
پس اروم باش و در ارامش در سایهٔ رحمت خدا
به دنبال سوالاتت برو که زیباست
که بجوییم و با فهم رازها از خود بیخود بشیم و پرواز کنیم
پس تکلی جوونایی که پاک بودن اما طاقت نیاوردن و رفتن چیه
که ببینیم و بفهمیم این جهان پر از شگفتی و پر از اسرار و رازِ
که بجوییم و با فهم رازها از خود بیخود بشیم و پرواز کنیم
اما چجوری؟
از کی بپرسیم؟
از خود خودش
رب زدنی علماً = خدا جونم بر علمم بیفزا
که تو دانای مطلقی
نمیتونم به کتابا اعتماد کنم
حس میکنم هر کسی به نفع خودش دست میره توی مفهومش
ناراحتم از عجز خودم
لابد جوابش میشه چیزی ک فراتر از مغز انسانه
پاسخ خیلی از پرسشهامون رو توی همین دنیا میتونیم بهش برسیم
اما چجوری؟
از کی بپرسیم؟
از خود خودش
رب زدنی علماً = خدا جونم بر علمم بیفزا
که تو دانای مطلقی
تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که خدا نیازی به امتحان نداره و همه چی رو میدونه
پس امتحان برای ماست
حالا بهترِ که از خودمون بپرسیم که ما چه نیازی به امتحان داریم؟
که خودمون رو بسنجیم؟
آروم آروم باید پیش بریم تا به پاسخ پرسشهامون برسیم
خدا با صبرکنندگانِ
پس یه راز بزرگی داره
صبر خودش همون راز بزرگِ که درهای زیادی رو میتونه باز کنه
اخه حس میکنم هیچکس جوابشونو نمیدونه
لابد جوابش میشه چیزی ک فراتر از مغز انسانه
پرسش زیبایی طرح کردی
تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که خدا نیازی به امتحان نداره و همه چی رو میدونه
پس امتحان برای ماست
حالا بهترِ که از خودمون بپرسیم که ما چه نیازی به امتحان داریم؟
انّ الانسان عجولا = همانا انسان عجول هست
آروم آروم باید پیش بریم تا به پاسخ پرسشهامون برسیم
خدا با صبرکنندگانِ
پس یه راز بزرگی داره
صبر خودش همون راز بزرگِ که درهای زیادی رو میتونه باز کنه
و برای ما زمان (گذشته و الان و آینده) معنی داره ولی خدا فراتر از زمان و مکانِ
پس امتحان چه معنی داره
جدا کردن خوب از بد؟
مگه خدا خودش نمیدونه کی بده کی خوب
بله خدا میدونه چون «زمان» نیز جزوی از خلقتش هست
و برای ما زمان (گذشته و الان و آینده) معنی داره ولی خدا فراتر از زمان و مکانِ
اگه کسی سوالی داشته باشه و برای رسیدن به پاسخ، تحقیق کنه
اگه به جواب نادرست برسه، یک پاداش پیش من داره
و
اگه به جواب درست برسه، دو تا پاداش بهش خواهم داد.
پس
بپرس
و
تحقیق کن
که زیباست
از کی
جهانِ پر از شگفتی رو خدا فرموده که
برای بازی و مسخره و دلخوشی کردن خودم خلق نکردهام
پس باید جواب معماهای بزرگ رو کشف کنیم
صفحات
1 2