متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


ه بنشین در کنارم قدری از طوفان بگو 
از گل خشکیده ی افتاده در گلدان بگو

از هزاران یوسف افتاده در اعماق چاه 
از نگاه تیره ی پیر غم کنعان بگو

خشک بیجان بیصدا این است حال شعر من 
چشم بگشا با زبان واژه از باران بگو

واژه از سر می پرد شعرم هوایی می شود 
بعد از این از خون شعرم بر کف دیوان بگو 

ای تماشایی ترین سرو دلارای چمن 
گاهگاهی از گل خشکیده در گلدان بگو 

سیب گونه خال لب با خنده های ریز ریز 
قاتل بالفطره از صد کشته ی بیجان بگو 

ماجرای دلبری از آدم دلداده و 
از هبوط و سیب و از حوا و از شیطان بگو 

چشمهایم را به باغ سبز چشمانت ببر 
از اسارت در حصار میله ی مژگان بگو 

من به لبخند تو باور دارم ای زیباترین 
شیخ مجلس را بگو ؛ دیگر کم از ایمان بگو 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


SA00
ارسال پاسخ
Nnnn
ارسال پاسخ

به به
بسیاز زیبا
لایک سالین جان

moritez
ارسال پاسخ

ZIBAAAAAAAA