متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


                                                                 http://up.hamkhone.ir/6/b4db1166ac647aeb4fffae80611185f4.mp3

چه سوزی میاد ، چقدر غم داره هوا

چقدر ساکته همه جا ، یه چی کم داره الآن

خورشید رفت و سایه هامون باریک شدن هِی

پنج بعد از ظهر چه وقت تاریک شدنه ؟

نورها بی رَمَق ترن ، روزا رو میبرن عقب

باد میاد برگها هم میرن هر طرف

همه اینا میخوان به من بگن پاییز رسیده

یادآورِ غمی که ما داریم به سینه

یک سال شد تا بفهمم این هم گذشت

تو دلم حرفهایی موند که نشد هیچ وقت موقعش

تو می خوای ثابت کنی من مقصر بودم ؟

من اصرار دارم اطرافیات موثر بودند

بی خیال! نه توضیح می دم نه توضیح می خوام

حتی توضیح هم بدی نداره توفیقی زیاد

توو لباس سفید خواستمت ، کردی روسیاهمون

فرق داشت از این رابطه توصیفاتمون

من میرم ، درگیرم

از همه روزها من سیرم پُرِ تردیدم

فهمیدم فرقی هست

بین من و تو ، ترسیدم آره ترسیدم

من و تو که فرق داشت دنیامون با هم

نفهمیدی عملی نمیشه رویامون با حرف

رویا پول میخواد نه توی همیشه بی کار

که آرزوهاتو رویِ تابلو زدی به دیوار

یه دندگی کردی تَش هم دیدی چی میشه

آخه با حلوا گفتن که دهن شیرین نمیشه

بذار مستقیم بگم نه که قرینشو

کج رفتی خودت داشتی زمینشو

هی ، مارو باش اَه

به خاطرت من رو اصولم هم پا گذاشتم

چی شد که فک کردی مانع پیشرفتتم؟

بسه ، واضحه یا بیشتر بگم؟

تو قول داده بودی به من عوض بشی نه؟

من کل پِلَن هامو رو تو بر عکس کشیدم

هه، خنده داره یادت رفت قول هاتو سریع

فقط برنگردی سمتم وقتی دورهاتو زدی

من میرم ، درگیرم

از همه روزها من سیرم پُرِ تردیدم

فهمیدم فرقی هست

بین من و تو ، ترسیدم آره ترسیدم

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Tina_jo0n
ارسال پاسخ

قدیمیه ک بابا خخخخ

arsham00
ارسال پاسخ