متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


pari26
pari26
۱۳۹۲/۰۷/۱۶

امان ز چشمهای تو

که ساغر دل مرا پر از شراب ميکند

و نور شانه های تو

شب مرا پر از صفای ماهتاب ميکند

سخن بگو سخن بگو!

مرا چه مست ميکند لبان تو

بدختر لبان خود مگر شراب داده ای؟

می است يا لبست اين؟

ز مستی لبت بمن صفای خواب داده ای

چه مست ميکنی مرا؟

دلم ز تاب ميرود

شراب بوسه های تو -

بزير پوستهای من -

چه با شتاب ميدود

pari26
pari26
۱۳۹۲/۰۷/۱۵

جام می و چشم خمار و من و تو
باده نوشیم به مستی پی در پی هم با عشوه تو
صورتمان سرخ شود از مزه می
بی گمان مست شدیم ماهم با عشوه تو
درد دل و زخم زبان را بخریدم به جان
هر زخمه ای بر تن ما هدیه بر جام می و بوسه تو
آتشی است بی گمان در دل من با غمزه چشمان خمارت
عشوه بس کن که خمارم از داغ لب تو
نازنیم من که خمارم تو بیا با می و پیمانه خود پیش و برم
باز بکن ناز تا بکنم جان ز قفس به فدای لب تو(کندن)
تا بگیری تو دگر بار از دلم مل به سبویت
من بمیرم به بر ات با بوسه ای از داغ لب تو