متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    : )

  • تعداد نظرات : 4
  • ارسال شده در : ۱۳۹۶/۰۳/۰۱
  • نمايش ها : 70

دستمال کاغذی به اشک گفت
قطره قطره ات طلاست
یکم از طلای خود حراج می کنی؟

عاشقم با من ازدواج می کنی؟

اشک گفت:ازدواج اشک و دستمال کاغذی!

تو چه قدر ساده ای

خوش خیال کاغذی!

توی ازدواج ما

تو مچاله می شوی
چرک می شوی و تکه ای زباله میشوی

پس برو و بی خیال باش

عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
*
دستمال کاغذی
دلش شکست

گوشه ای کنار جعبه اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد

در تن نازک و سفیدش دوید

خون درد!
*

آخرش دستمال کاغذی مچاله شد

مثل تکه ای زباله شد

او ولی مثل دیگران نشد

چرک و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگر چه توی سطل آشغال

پاک بود و عاشق و زلال

او

با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
قطره های اشک کاشت

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


30sadaf
ارسال پاسخ

دروووووووووووود عالی بود

shadi1357
ارسال پاسخ
Fateme2266
ارسال پاسخ

samaye1374 :
عالی بود ممنون.

فدات

samaye1374
ارسال پاسخ

عالی بود ممنون.