متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


خدای بزرگ

که توی آشپزخانه هم هستی

و روی جلد قرص های مرا می خوانی

لطفا کمی آن طرف تر!

باید همه ی این ظرف ها را آب بکشم

و همین طور که دارم با تو حرف می زنم

به فکر غذای ظهر هم باشم

نه، کمک نمی خواهم!

خودم هوای همه چیز را دارم

پذیرایی جارو می خواهد

غذا سر نمی رود

به تلفن ها هم خودم جواب می دهم

و گردگیری این قاب...


یادت هست؟!

اینجا کوچک بودم

و تو هنوز خشمگین نبودی

و من آرامبخش نمی خوردم

درست بعدِ طعمِ توت فرنگی بود و خواب...

که تو اخم کردی

به سیزده سالگی... ملافه... و رویاهایم!

ببخش بی پرده می گویم

اما تو به جیب هایم

کیف دستی کوچکم

و حتی صندوقچه ی قفل دار من

چشم داشتی!


ای خدای بزرگ که توی آشپزخانه ام نشسته ای

حالا یک زن کاملم

چیزی توی جیب هایم پنهان نمی کنم

کیفم روی میز باز مانده است

هر هشت ساعت یک آرامبخش می خورم

و به دکترم قول داده ام زیاد فکر نکنم!

لطفا پایت را بردار

می خواهم تی بکشم...!


#ناهید_عرجونی 

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


afsoongar
ارسال پاسخ

VaReSh :
بیشتردل مشغولی یک زن تو این متن یادآوری شده ...

جالب بود .

قابلی نداشت

VaReSh
ارسال پاسخ

بیشتردل مشغولی یک زن تو این متن یادآوری شده ...

جالب بود .

afsoongar
ارسال پاسخ

mona_rt :
زیباست:)

ممنون از حضورتون

mona_rt
ارسال پاسخ

زیباست

afsoongar
ارسال پاسخ

SAHARAZAD :
چه زیبا :هوف

ممنون از همراهیتون

AZAD
ارسال پاسخ

چه زیبا