متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از كشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم  حسین پناهی

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


مريم
ارسال پاسخ

جالبه

farzad2731_fa
ارسال پاسخ

لایک

محمد
ارسال پاسخ

ramin50abc :
بسیار زیبا بود عالی لایک

مرسی اقا رامین

محمد
ارسال پاسخ

dariush_00 :
زبانت را نمی فهمند خلق

سرهادر گریبانند اگردست نیازی به سوی کسی آری

به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزانه...........

ممنون دوست بزرگوار

محمد
ارسال پاسخ

rohinaaa :
لایک

سپاس

محمد
ارسال پاسخ

_broken_ :
مرســـی {67}

مرسی

rohinaaa
ارسال پاسخ

لایک

dariush_00
ارسال پاسخ

زبانت را نمی فهمند خلق

سرهادر گریبانند اگردست نیازی به سوی کسی آری

به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزانه...........

ramin50abc
ارسال پاسخ

بسیار زیبا بود عالی لایک

_broken_
ارسال پاسخ

مرســـی