توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
حکایت دوستی...(محمد)
- تعداد نظرات : 6
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۰۳/۲۳
- نمايش ها : 109
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمع شون میکنی تو بغلت بعدش یکی یکی پرت شون میکنی تو آب ؛
اما بعضی وقتها یک سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمی تونی پرت شون کنی …
نظرات دیوار ها
لایک
لایک
چیزای با ارزش مث دوستای واقعی آدم دلشون نمیاد رهاشون کنه..
مرسی
مرسی اقا سیامک ....فدایی داری
درسته..
چیزای با ارزش مث دوستای واقعی آدم دلشون نمیاد رهاشون کنه..
مرسی
ممنون از شما وتوجهتون به بلاگ ....
لایک