متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    ..معجزه قران

  • تعداد نظرات : 6
  • ارسال شده در : ۱۳۹۶/۰۳/۰۲
  • نمايش ها : 83

دوستم میگفت عبدالله جوان صالحی بود......با او رابطه نزدیکی داشتم ،،،،و میدانستم پدرش دچار مشکل قلبی است و چند عمل انجام داده و اخیرا در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده بارها در بیمارستان به دیدار او رفتم بعد آن دچار وارد کما شد و دیگر هیچ خبری از دور و بر خود نداشت دوستم که دید رفت و آمد و عیادت کننده ها بیشتر برای پدر او شده بر روی اتاق او نوشته ای نصب کرد به این مضمون:عیادت به دستور پزشک ممنوع است.پس از چند روز در حالی که بسیار مضطرب بود به من زنگ زد و گفت شیخ میخوام به دیدار پدرم بیاییم شاید لازم باشه روش کمی قرآن بخونين زود خودم را به بیمارستان رساندم و پیش پدر او رفتم کاملا بیهوش روی تخت افتاده بود چند دستگاه به اووصل بود .....یکی برای اندازه فشار و دیگری برای قند و یکی دیگر برای ضربان قلب و تنفس....و یک پرستار مراقب وضعیت او بود نزدیکش شدم و چند کلمه با او حرف زدم اما هیچ پاسخی نداد گفتم فلانی اگه صدام رو می شنوی انگشتت رو تکون بده اما هیچ حرکتی نکرد شروع کردم بخواندن قرآن الحمد لله رب العالمین،الرحمن الرحیم،مالک یوم الدین .......الله لا اله الا هو الحی القيوم .....کمی تکان خورد اما چیزی نگفت ناگهان یکی از دستگاه ها بوق زد پرستار به سرعت خودش را به آن رساند و کمی در آن دست آورد ....دستگاه سوم به صدا در آمد و دستگاه سوم........پرستار همینطور مشغول بود دستگاه ها بود و من در حال خواندن قرآن بودم........دوستم به پرستار که با تعجب به ما نگاه میکرد گفت this...........this goran......من اما توجهی نکردم و به خواندن ادامه دادم .......حدود نیم ساعت به خواندن ادامه دادم  و برای او دعا کردم سپس بلند شدم که بروم عبدالله اما پیش پرستار بود و با او به انگلیسی صحبت میکرد تو سخنانش متوجه این کلمات شدم قرآن.......سلام............عبدالله از من تشکر کرد گفتم.من که نفهمیدم چه گذشت ?این دستگاه ها برای چه این همه صدا میکردند?چرا پرستار اینقدر تعجب کرده بود?گفت خیلی عجیبه شیخ ،میدونی که پدرم مشکل قلبی داره و چند تا عمل روش انجام دادن توی آخرین عمل ناگهان دوره خون رسانی دچار توقف  شد پزشک که پیش بینی چنین چیزی رو نکرده بود پیش از عمل دستگاه برقی پمپاژ خون را آماده نکرده بود برای همین سریع بهش پمپ وصل کرد و از یکی از پرستاران خواست پمپ کنه...........اما این کار فایده ای نداشت چون خون بمدت 5دقيقه حرکت نکرده بود و پدرم نزدیک بود بميره اما خدا رحم کرد .....بعد از پایان عمل پدرم رو به اتاقش بردن فشار خونش اونقدر پایین اومد که به چهل رسید خواستن به هر وسیله ای فشارش رو بالا ببرن اما متاسفانه نتونستن برای همین پزشک دستور داد ماده شیمیایی بهش تزریق کنن...........تا فشار خونشو بالا ببره این.ماده خیلی خطرناکه برای همین پزشک اجازه نمیده بیش از 12درجه به بیمار تزریق کنن چون.معمولااتفاق  می افته که بیمار بميره بهش همین مقدار تزریق کردن اما حالش خوب نشد یه درجه بیشتر بهش تزریق کردن اما فایده ای نداشت باز هم بیشتر ش کردن تا اینکه به 67رسيد بازم تزریق رو متوقف کردن با وجود اینکه فشارش هنوز پایین بود بعدش هم آوردنش روی این تخت و این پرستار رو برای مراقبت وضعیتش گذاشتن پیشش..........اما همینکه شما شروع به خواندن قرآن کردین فشا، پدرم شروع کرد به بالا رفتن 68,60,70 اینجا بود که دستگاه شروع کرد به بوق زدن پرستار هم که حجم اون ماده رو که برای کم کردن فشار تزریق کرده بودن کم کرد فشارش دوباره شروع کرد به بالا رفتن تا اینکه به 121رسيد حالا دونستی چرا اون پرستار تعجب کرده بود ?چون پزشکها و متخصصها،،،،،،،و اون همه دم و دستگاه و دارو فایده ای نداشت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!کجاست پزشکی?چه شد آن همه تجربه ?داروها به چه کار آمد?پاک و منزه آن است که قرآن را نازل نمود:ما آنچه را برای مؤمنان مایه رحمت و درمان است از قرآن نازل میکنیم.الاسرار(خاطره ای از شیخ)

نظرات دیوار ها


30sadaf
ارسال پاسخ
shadi1357
ارسال پاسخ
samaye1374
ارسال پاسخ

SAHARAZAD :
تشکر عالی بود:)

ممنون از حضور ات،سپاس

AZAD
ارسال پاسخ

تشکر عالی بود

samaye1374
ارسال پاسخ

shahab98 :
مرسی

به جا بود

از نگاهت سپاسگزارم ممنون.

شهاب
ارسال پاسخ

مرسی

به جا بود