متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    عصـر جمعـــه

  • تعداد نظرات : 10
  • ارسال شده در : ۱۳۹۵/۱۲/۰۶
  • نمايش ها : 102

چند سالی میگذرد...

در بالکن خانه ات مینشینی

برای خودت قهوه میریزی

اتفاقا زمستان هم هست

حلقه ات را از انگشت ات خارج میکنی

کنار فنجان میگذاری

اتفاقا هوا هم بارانی ست

در گذشته مچاله میشوی

اتفاقا پسر همسایه

آهنگ جمعه فرهاد را با گیتارش میزند

اتفاقا عصر جمعه هم هست

پسر بازیگوش ات را صدا میکنی

مدام نامش را میگویی و قربان صدقه اش میروی

لب هایش را میبوسی

گریه میکنی

اتفاقا پسرت هم نام من است!

نه شیرین و فرهاد را خوانده ام

نه لیلی و مجنون

اما برای یک عمر مست ماندن

باید شراب نرسیدن به معشوقه را سر کشید

 

عشق باید همانگونه دست نخورده باقی بماند

باید جاودانگی را پیشه کرد

باید یک بهانه ای باشد

برای قدم زدن در غروب جمعه ای سرد

وفکر کردن به تو

وقتی در بالکن خانه ات بی قرار شده ای

فکر کردن به شبهایی که در اغماء میگذرانی

به آن لحظه ای که چشمانت را میبندی

من را به یاد می آوری

 

علی سلطانی

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Marj_bnooo
ارسال پاسخ

shadi1357 :
{67}


shadi1357
ارسال پاسخ
Marj_bnooo
ارسال پاسخ

m20017 :
زیبا
مرسی
{h}

ممنونم از نگاهتون

m20017
ارسال پاسخ

زیبا
مرسی

Marj_bnooo
ارسال پاسخ

arsham00 :
{G}

مچکرم از شما

Marj_bnooo
ارسال پاسخ

mahss :
زيبا بود.{67}

ممنونم از حضورت عزیزم

arsham00
ارسال پاسخ
mahss
ارسال پاسخ

زيبا بود.

Marj_bnooo
ارسال پاسخ

SAHARAZAD :
تشکر زیبا {59}

ممنونم از نگاهت بانو جان

AZAD
ارسال پاسخ

تشکر زیبا