بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
قصه_و_عبرت
- تعداد نظرات : 2
- ارسال شده در : ۱۳۹۶/۰۵/۰۶
- نمايش ها : 51
قصه_و_عبرت
با تو ازدواج نمی کنم !!
تو مسلمان کاملی نیستی ...!!
جوانی مسلمان به یکی از کشورهای غربی سفر کرد .. او دختری را دید که به شدت عاشق و دلباخته او شد ..
از پدر ومادرش اجازه گرفت که با او ازدواج کند اما پدرش به اواجازه نداد ..
جواب پدرش قلب او را شکست اوگفت اگر با این دختر ازدواج کنی پسر من نیستی !
به فکر پسر رسید که هر طور شده نظر پدرش را عوض کند تا اجازه دهد با آن دختر ازدواج کند بنابراین به پدر گفت :
اگر آن دختر مسلمان شود آیا اجازه ازدواج با او را میدهی ؟
پدر گفت : بله اجازه می دهم ..
بنابراین جوان دختر را از این جریان با خبر ساخت ..
دختر گفت : چگونه مسلمان شوم ؟!
جوان برای او قرآن با ترجمه ی زبان خارجی و چندین کتب دینی دیگر برد تا مطالعه کند و از دین اسلام آگاهی یابد و مسلمان شود .
دختر جوان نیز که بسیار زیرک بود از اوخواست که چهار ماه از او دور شود تا با خیال آسوده کتابها را مطالعه کند و فکرش پیش آن پسر نباشد ..
چهار ماه در فراق برای پسر گذشت به گونه ای که هر ثانیه اش مانند سال بر اومی گذشت ..
بعد از پایان مدت به سوی دختر رفت تا نتیجه صبر خود را ببیند ...اما جوابی که شنید او را متحیر کرد !!
دختر گفت : من مسلمان شده ام و اسلام حق است اما من با تو ازدواج نمی کنم زیرا که تو مسلمان کاملی نیست !!!
توانسانی هستی که اسمت اسلامی و پدر و مادرت مسلمان هستند اما در عمل مسلمان کاملی نیستی و به دینت عمل نمی کنی !
بله ! یک مسلمان کامل به نامحرم نگاه نمی کند ..
نماز هایش را درست و به موقع می خواند ..
در عمل نیز مسلمان است ..
فقط با اسم مسلمان بودن کافی نیست .. یک میلیارد و نیم مسلمان در حقیقت شاید نصفش مسلمان کامل نباشند ..
.... سبحان الله وبحمده ....
بسیار زیبا ممنون خانمی