توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
شعر شوخی با سیاست
- تعداد نظرات : 3
- ارسال شده در : ۱۳۹۵/۱۲/۰۶
- نمايش ها : 164
روزی گذشت پورشه ای از گذر گهی
فریاد و آه ناله ز هر ڪوی و بام خاست
پرسید زان میانه یڪی ڪودڪ فقیر
این اسب ڪیست مادرم این اسب پادشاست؟
آن یڪ جواب داد چه دانیم ما ڪه چیست
پیداست آنقدر ڪه الاغی گرانبهاست
نزدیڪ رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این خر گمان کنم ڪه خر مایه دارهاست
ڪودڪ به گریه گفت برایم نمی خری؟
این اسب با ڪلاس و نجیب است و سربراست
مادر به گریه گفت عزیز این ڪه اسب نیست
این پول نفت ماست ڪه در جیب اغنیاست
ما را به حرفهای قشنگی فریفتند
گفتند پول نفت سر سفره شماست
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
رو شکر ڪن پراید اگر زیر پای ماست
16ムℓɨ
نظرات دیوار ها
تشکر عالی :)
سپاس گذارم
کسب پول حلال در زندگی توفیق میخواد
تشکر عالی