متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


انوشیروان را معلمى بود.
روزى معلم او را بدون تقصیر بیازرد.
انوشیروان کینه او را به دل گرفت تا به پادشاهى رسید.
روزى او را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى ؟
معلم گفت : چون امید آن داشتم که بعد از پدر به پادشاهى برسى .
خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به کسى ظلم ننمائى ...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


mahdi0077
ارسال پاسخ

جالب بود

wwwZahra1998
ارسال پاسخ

arnam :
منبع لطفا

نمدونم یادم نیس!
ببخشید

wwwZahra1998
ارسال پاسخ

mahdiyar2012 :
سطر خط ها بهم ریخته بود..کپی کردم تا بهتر و راحت تر بخونم و خونده بشه... @};-

اها دست شوما مر30 پس

wwwZahra1998
ارسال پاسخ

mahdi1369 :
ل ا ی ک داره:)


arnam
ارسال پاسخ

منبع لطفا

mahdiyar2012
ارسال پاسخ

wwwZahra1998 :
خو بعله خوب کپی کردی افرین

سطر خط ها بهم ریخته بود..کپی کردم تا بهتر و راحت تر بخونم و خونده بشه...

یاغش
ارسال پاسخ

ل ا ی ک داره

wwwZahra1998
ارسال پاسخ

mahdiyar2012 :
انوشیروان را معلمى بود.

روزى معلم او را بدون تقصیر بیازرد.

انوشیروان کینه او را به دل گرفت تا به پادشاهى رسید.

روزى او را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى ؟

معلم گفت : چون امید آن داشتم که بعد از پدر به پادشاهى برسى .

خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به کسى ظلم ننمائى ...

خو بعله خوب کپی کردی افرین

wwwZahra1998
ارسال پاسخ

mahdiyar2012 :
انوشیروان را معلمى بود.

روزى معلم او را بدون تقصیر بیازرد.

انوشیروان کینه او را به دل گرفت تا به پادشاهى رسید.

روزى او را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى ؟

معلم گفت : چون امید آن داشتم که بعد از پدر به پادشاهى برسى .

خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به کسى ظلم ننمائى ...

خو بعله خوب کپی کردی افرین

mahdiyar2012
ارسال پاسخ

انوشیروان را معلمى بود.

روزى معلم او را بدون تقصیر بیازرد.

انوشیروان کینه او را به دل گرفت تا به پادشاهى رسید.

روزى او را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى ؟

معلم گفت : چون امید آن داشتم که بعد از پدر به پادشاهى برسى .

خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به کسى ظلم ننمائى ...