متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


gh59
gh59
۱۳۹۵/۰۹/۲۲

به ما گفتند باید بازی کنید.

گفتیم با کی؟ گفتند با دنیا.

تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟

سوت اغاز بازی رو زدن,

فقط فهمیدم خدا تو تیم ماست.

بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم,

امتیازها برابر بود.

تو همین فکر بودم که خدا زد به پشتم, خندید و گفت:

نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن! گفتم اخه چطوری ؟

بازم خندید و گفت: خیلی ساده فقط پاس بده به من, باقیش با من. ...

پس الهی به امید تو.

gh59
gh59
۱۳۹۵/۰۹/۱۱

میان خواب و بیداری
سمند خاطراتم پای می کوبد

به سوی روزگار کودکی

دورانِ شور و شادمانی ها

خوشا آن روزگار کامرانی ها...