متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


اتفاق، همیشه اونجوری نمی‌فته 
که آدم انتظارش رو داره.
از همون روز اولی که پا به دنیا می‌ذاری،
فقط باید بجنگی تا بدست بیاری.
اما همیشه انقدر خوش‌شانس ‌نیستی
که برنده‌ی بازی بشی.
نمی‌شه بازنده باشی و
احساس خوشحالی کنی، لبخند بزنی و
وانمود کنی هیچ اتفاقی نیفتاده. هیچ‌کس برای باختن تشویق نمی‌شه،
دنیا همیشه جهنمِ بازنده‌هاست.
برای بار هزارم خودم رو توی آینه نگاه کردم. یعنی واقعا انقدر کار سختیه 
که کسی بفهمه توی سرت چی‌ می‌گذره؟
یعنی انقدر محال،
که نمی‌تونه از توی چشمات حالت رو بفهمه؟
یعنی تا این حد غیرممکن که بدون محاکمه کردن، بهت حق بده؟

یه وقتایی برمی‌گردی پشت سرت رو نگاه می‌کنی و می‌بینی هیچ‌کس نیست.
انگار هیچ‌وقت برای هیچ‌کس مهم نبوده توی دلت چی‌می‌گذره.
بهش گفتم؛
«من همه‌ی این‌سال‌ها سعی کردم خودم رو بهت ثابت کنم.
اینکه نتونستم یعنی شکست خوردم،
اینکه زندگی می‌کنم یعنی هنوز امیدوارم».
بهش نگفتم.
بهش نگفتم من امروز از همیشه ناامیدترم.
ناامیدم چون نمی‌دونم تا کِی باید امتحان بدم.
ناامیدم چون می‌دونم 
هیچ اتفاق خوبی قرار نیست بیفته.
ناامیدم چون دلت برام تنگ نمیشه.
دلم می‌خواست توی چشمام نگاه کنه و بگه می‌فهممت. 
دلم می‌خواست دستام رو بگیره و بهم بگه دیوونه!
من حالت رو می‌دونم.
آخه تو به من که دیگه نباید توضیح بدی.
کاش می‌شد 
آدم تا آخر عمر توی توهماتش بمونه.
هیچ‌کس نیست 
و یه وقتایی توی زندگی، هیچ واکنشی منطقی‌تر از گریه کردن نیست. 
من غمگینم و خسته،
و اون هیچوقت این روزا رو نمی‌فهمه...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Pari123
ارسال پاسخ