متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۵/۰۷/۰۷

روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر

خرمن سوختگان را همه گو باد ببر



ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا

گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

delshad6577
delshad6577
۱۳۹۵/۰۷/۰۶

با خوبی ها و بدی ها، هر آنچه که بود، برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،

برگ دیگر فصلی دیگراز زمان بر زمین افتاد،

آغاز روزهای پاییزتون همراه با شادی...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۵/۰۷/۰۶

دلتـنگ توام جانا هردم که روم جـایی

با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی



رفتم که سفر شاید درمان دلم گـردد

رفتن نبُود چاره وقتی که تو اینـجایی



از کوی تو رفتم من تا دل بشود آرام

بیهوده سفرکردم وقتی که تو مـاوایی



با یک غزل ساده از عشق تو مـیـگویم

آخرچه شود حاصل جزغصه و رسـوایی



در حسرت دیدارت بی خوابم و بـیدارم

یاد دل من هستی؟ای مظهر زیـبـایی



تلخ ست همه ی عمرم از شدت دلتـنگی

یا سوی تو باز آیم؛یا اینکه تو مـی آیی

farhad0000
farhad0000
۱۳۹۵/۰۷/۰۵

بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم
و خالق ِ یکتا، بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کرد
و نظاره گر و دست گیر ماست
تنهایمان نمیگذارد
چه در سختی
و چه شادی
زندگی کن چون زندگی زیباستو بدانیم هرچه انجام میدهیم ثبت خواهد شد
و خوبی و نیکی کردن را فراموش نکنیم
آری اینگونه است رسیدن به اوج
باید بخواهیم
نهراسیم
بتوانیم
ببینیم
تلاش کنیم
فردا را بخواهیم
از گذشته به جز تجربیاتش مابقی را دور ریزیم
زندگی کن چون زندگی زیباستآری
زندگی با همه سختی ها و مشکلاتش
باز هم زیباست
رنگارنگ و شیرین

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۵/۰۷/۰۵

ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻧﻨﻮﺷﯿﺪ، ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻨﻮﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ

ﻣﺎ ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﺸّﺎﻕ ﺑﺮﻓﺘﯿﻢ
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﯿﺶ ﻭ ﻣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯿﺪ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ ﯾﺎﺭ ﺑﺸﺪ ﺳﺎﻏﺮ ﻣﺴﺘﺎﻥ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﺳﺒﺐ ﻋﺸﻖ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯﻋﺸﻖ ﭼﻪ ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ؟

ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺩﻝ ﻋﺸﺎﻕ ﻃﻌﺎﻡ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﺸﺎﻕ

ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ

ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﭘﯽ ﺁﻥ ﺟﺎﻡ ﻭ ﺷﺮﺍﺑﺶ

ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻘﺼﺪ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻡ ﺍﺳﺖ

farhad0000
farhad0000
۱۳۹۵/۰۷/۰۴

پاییز،دستانم رابه مهر می فشارد و مرا به دنیای آرزوها می برد. آرزوهایم را مانند برگان زردرنگش می تکاند و مراچون درخت پیر که از سرما وحشت دارم به زمستان دعوت می کند.آ نچنان که برگ های رنگارنگش درهیاهوی باد بی تابی می کنند. مرا برای رسیدن به آرزوهایم بی تاب تر می کند.
پاییز،هر لحظه مرا به سمت رؤیاهایم می خواند و می خواهد که مرا همسفر باد کند تا سراسیمه در میان برگ ها به دنبال گمشده هایم بگردم و درآخر خود را در میان گمشدگانم بجویم. پاییز!ای دوست بی آلایشم. هرگاه نسیمت را به دنبال من فرستادی به او بگو تا به جای صدای هوهویش صدای خش خش برگ هایت را برای من به هدیه بیاورد، تامرا هرثانیه به یاد آرزوهایم بیاورد و درهر صدم ثانیه برای رسیدن به آنها پریشان ترم کند.
یادمان باشد اگر برگ های پاییز را دیدیم،به یاد آرمان هایمان بیافتیم تا هیچ گاه فراموششان نکنیم.

faatemehh
faatemehh
۱۳۹۵/۰۷/۰۴

faatemehh :
یادت باشدکه اگر:
دنیایت کوچک باشد همه چیز را بزرگ میبینی.
غمها هر کدام برایت دیواری میشوند که جلو تو
و خوشبختی ات را سد میکنند.
غصه ها همانند دیوها در افسانه ها میشوند و
تو را به وحشت می اندازند.
اما اگر دنیایت بزرگ باشد و با نگاهی زیبا به دنیا بنگری
تمام غمها و غصه ها برایت کوچک می شوند.
آنقدر کوچک وحقیر که با تبسم به آنها می نگری و
تو همیشه پیروزمیدانی
امیدوارم دنیاتون بزرگ و لبتون خندون باشه:)
{h}{h}{h}

mc shadi jon

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۵/۰۷/۰۴

یادت باشدکه اگر:
دنیایت کوچک باشد همه چیز را بزرگ میبینی.
غمها هر کدام برایت دیواری میشوند که جلو تو
و خوشبختی ات را سد میکنند.
غصه ها همانند دیوها در افسانه ها میشوند و
تو را به وحشت می اندازند.
اما اگر دنیایت بزرگ باشد و با نگاهی زیبا به دنیا بنگری
تمام غمها و غصه ها برایت کوچک می شوند.
آنقدر کوچک وحقیر که با تبسم به آنها می نگری و
تو همیشه پیروزمیدانی
امیدوارم دنیاتون بزرگ و لبتون خندون باشه