بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
تهمینه میلانی
- تعداد نظرات : 4
- ارسال شده در : ۱۳۹۶/۰۹/۲۰
- نمايش ها : 555
سخنرانــــــی تکاندهنـــــــــدهیِ تهمینـــــــــه میلانـی :
دلم گرفت وقتی امشب، خبرِ خریدِ 40000 خشتِ طلا و اختصاصِ 2500 میلیارد تومان توسط دولتِ روحانی جهتِ عتبات عالیات از دلارهای آزاد شده بواسطهیِ توافق، اختصاص یافت ولی من دوسال نتوانستم دخترِ 5 سالهام را با یک جفت گوشوارهیِ 1 گرمی شاد کنم!!! افسوس که 20 سال گفتیم انرژی هستهای حق مسلم ماست و به شکمهایمان سنگ بستیم اما یک ریال از این پولِ آزاد شده به من و تویِ هموطن نخواهد رسید. آنوقت موقعِ پرداختِ 45 هزار تومان یارانهیِ لعنتی، گوشتِ تنمان را باید صدبار بریزن تا پرداختش کنن. چه کسی اجازه به رییس دولت خودخواندهیِ تدبیرِ روحانی داده تا میلیارد میلیارد دلار و خشتِ طلا راهی کشورهای دیگر کند؟ آنوقت در ممالکِ فرنگِ بیدین رییسِ دولت، جرات نداره یک میلیون دلار بدون اجازه از ده نهاد به کشوری ببخشد. فرستادن خشت طلا و دلار به مسجد و قبور و زیارتگاهها و کشورهایِ دیگر از نگاهِ انسانیت غیرقابل قبول است و مارا نه که بهخدا نزدیک نمیکند، که فرسنگها دور شدیم و دوباره هم دورتر!!
دیکتهیِ سالِ 1394، سرِ سطر بنویس.......؟؟؟
جوانها در زندان ....!!
دختران حامله ،........!!
مادران دق مرگ ........!!
پدران سگ دو برای نان......!! بنویس.........؟؟؟ بابا، نایِ نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...! بابا سهمی برای استخدام ندارد...!
بنویس .......؟؟؟ آن بچه سرطان دارد....! هزینهیِ هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است، خانهی آنها پایین شهر است، اشکِ چشمهای مادرش مروارید دارد.
بنویس......؟؟ تلاش ما بیثمر است! صاحب خانه بابا را جواب کرد...! حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود، اما...؟ بابایِ من پولِ قبضِ آب و برق را ندارد.!
بنویس......؟؟؟ نماز قضا دارد....... اما سفرهیِ ما غذا ندارد...!
بنویس......؟؟ اهلِ محل برای ساختنِ مسجد پول جمع میکنند اما...، سقفِ خانهی ما چکه میکند....!
بنویس.......؟؟؟ پسر همسایهیِ ما از گرسنگی "مرد"...! اما در مجلسِ ختمش، گوسفند سر بریدند..!
بنویس......؟؟؟ در سرزمینِ من همه..؟؟ یا سنگ میفروشند...! یا سنگ میزنند....! یا، سنگ میاندازند...! یا سنگدلاند...
بنویس.......؟؟ مادران داغدارند! پدران بیمار!
بنویس ......!! پدرِ "60"سالهام نگهبانِ ویلایِ اقازادهیِ "20" ساله شده است، جوانهایمان از سرِ نیاز، ادعایِ عاشقی میکنند! دخترهایمان از نداری، خود را آلودهیِ هوسِ نامردان میکنند!
بنویس در سرزمینِ من اگر از حقِ خود دفاع کنی، اعدام میشوی!
بنویس... زندگیمان چه سخت، چه آسان، ولی بهاجبار میگذرد! برگهها بالا............،
همین الان به عنوانِ یک ایرانی و صاحبِ حق، اعلام میکنم که به هیچ عنوان راضی نیستم حتی یک ریال از این پولِ آزاد شده، خرجِ بازسازیِ امامزاده، یا کشورِ همسایه، یا فلسطین یا برادرانِ سوریه یا کشورهایِ قحطیزدهیِ همسایه شود، برادرانِ سرزمینم بیکار، پدرانِ سرزمینم بیمار، زنان و دخترانِ سرزمینم در بحران و خطر، فرزندانِ سرزمینم محتاجترند تا لباسِ فقر از تن بیرون کنند، و پشتِ میز، همگام با تمامِ دانشآموزانِ دنیا، درسِ انسانیت بیاموزند.
وقتی تو فیلمها به کشورهای عربی نگاه میکنم یه دونه فقیر پیدا نیست .چون هر چه دارن مال مردم خودشونه .برعکس کشورمون ........متاسفانه دلسوزی برای مردم نیستش ...........ممنون از بلاگتون ...................