× توجه ! عضویت در کانال تلگرام همخونه (کلیک کنید) پروفایل Mahlaaa بلاگ مشاعره بلاگ كاربران دوستان 5 هدایا 117 بلاگ ها 41 دیوار ها 778 عنوان خبر : مشاعره تعداد نظرات : 18 ارسال شده در : ۱۳۹۹/۱۰/۲۳ نمايش ها : 191 سلام دوستای گلم بفرمایید یه فنجون شعر ♥♥♥:) ز شب سیه چه نالم؟ که فروغ صبح رویت به سپیده سحرگاه و به ماهتاب ماند♥♥♥^_^ به اشتراک بگذارید : salin marya1370 نظرات دیوار ها ايجاد نظر [حذف نقل قول] ارسال پاسخ ─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─ 3 سال پيش ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد حافظپاسخ با نقل قول ارسال پاسخ Mahlaaa 3 سال پيش ای خوش آن صبحی که چشمم بر جمالت وا شود یا شب قدری که در کوی توام ماوا شود... ♥پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ Mahlaaa 3 سال پيش hamideh1353 : چه بيت زيبايي :دست دست یا رب مکن از لطف پریشان ما را هر چند که هست جرم و عصیان ما را عااااالی بود عزیزم ممنونم ♥ پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ hamideh1353 3 سال پيش چه بيت زيبايي یا رب مکن از لطف پریشان ما را هر چند که هست جرم و عصیان ما راپاسخ با نقل قول ارسال پاسخ Mahlaaa 3 سال پيش یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم.. لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم... ♥^_^پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ hamideh1353 3 سال پيش من در این آبادی، پی چیزی میگشتم: پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی.پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ Mahlaaa 3 سال پيش من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم.. محتسب داند که من این کارها کمتر کنم... پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ hamideh1353 3 سال پيش روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنمپاسخ با نقل قول ارسال پاسخ Mahlaaa 3 سال پيش دل کند جان تا تماشایش کند، لیکن چه سود میرود چون از تماشایش دل از جان بیشتر...پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ hamideh1353 3 سال پيش در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بودپاسخ با نقل قول ارسال پاسخ Mahlaaa 3 سال پيش دل برد و روی از من نهان کرد.. خدایا با که این بازی توان کرد!؟... پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ hamideh1353 3 سال پيش در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زندپاسخ با نقل قول ارسال پاسخ Mahlaaa 3 سال پيش مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد...پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ raha1374 3 سال پيش یا بفرما به سرایم یا بفرما به سر، آیم غرضم وصل تو باشد چه تو آیی چه من آیمپاسخ با نقل قول ارسال پاسخ hamideh1353 3 سال پيش عمر گران ميگذرد خواهي نخواهي سعي بر آن کن نرود رو به تباهيپاسخ با نقل قول ارسال پاسخ Mahlaaa 3 سال پيش روز و شب خوابم نمیآید به چشم غمپرست بسکه در بیماری هجر تو گریانم چو شمع...پاسخ با نقل قول ارسال پاسخ marya1370 3 سال پيش ای كه دستت مي رسد كاري بكن، پيش از آن كز تو نيايد هيچ كارپاسخ با نقل قول ارسال پاسخ salin 3 سال پيش دیدم آن جا پادشاهی خسروی جان پیروری دلربایی جان فزایی بس لطیف و خوش لقاپاسخ با نقل قول
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد
حافظ
ای خوش آن صبحی که چشمم بر جمالت وا شود
یا شب قدری که در کوی توام ماوا شود... ♥
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
عااااالی بود عزیزم ممنونم ♥
چه بيت زيبايي
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم..
لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم... ♥^_^
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم..
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم...
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
دل کند جان تا تماشایش کند، لیکن چه سود
میرود چون از تماشایش دل از جان بیشتر...
در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود
دل برد و روی از من نهان کرد..
خدایا با که این بازی توان کرد!؟...
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد...
یا بفرما به سرایم
یا بفرما به سر، آیم
غرضم وصل تو باشد
چه تو آیی چه من آیم
عمر گران ميگذرد خواهي نخواهي
سعي بر آن کن نرود رو به تباهي
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غمپرست
بسکه در بیماری هجر تو گریانم چو شمع...
ای كه دستت مي رسد كاري بكن، پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
دیدم آن جا پادشاهی خسروی جان پیروری
دلربایی جان فزایی بس لطیف و خوش لقا