متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • به بازییت برس

  • مهم نیست چند سال داری. چقدر باور میکنی اگر کسی پیدا شه و بهت بگه، کل زندگی ای که تا الان داشتی یا اونی که بهش غبطه خوردی و یا اونی که حقیرش شمردی ، توهم بوده؟ منظورم اینه که زندگی حقیقی اون نبوده باشه. نمی دونم چقدر درک میکنی که داری چیکار می کنی؟ ولی، کاش جای او بودی تا یک لحظه آرامش نداشته باشی از این بازی قایم باشک بچه گانه که حتی دیگر مرا هم سرگرم نمی کند.   هیچوقت نگفت تمام مخفی گاهایش ر…
  • دلیلهایم دیگر حتی خودم را راضی نمیکنند

  • نه کسی را داشتیم و نه دنبال تو گشتم که روزی دوستت داشتم و هنوز هم نقطه ای درد آور هستی، آنگاه که می بینم ردت را روی قلبم با آنکه میخندم ، و تو بی آنکه بدانی. بیچاره ما که در پی ارادتی خالصانه آواره شهر شدیم، نگار من.
  • سوالی بی پاسخ دارم

  • خدایا این ها حیوانند؟ ... پس این علاقه میانشان چیست؟ در هر نوعی که باشند ، هر حیوانی را دوست میدارند. عجب است که آدمی تنها جنس مخالفش را دوست میدارد. در تعجب وا مانده ام. دریغ از قطره ای عشق میان جماعت دوپا
  • در مشایعت جهیزالملوک (1)

  • امروز میخوام یه متن خیلی قدیمی رو براتون بازنویسی کنم( در سیاق نوشته ادعایی نیست هرچه هست بی سوادی) یقدری دخل و تصرف کردم ، یعنی یجورایی بنظرم کلاً دخل کردم ولی تصرفش همچنان مربوط به نویسنده هست. بماند. میگن که: نه بگذارین بریم به گذشته گویند سماق میزلا بهارستانی مشهور به ابزار ایزی خزکن ثی باشی از صنعتگران بنام عصر غزنوی که به واسطه دستان معجزه گرش ابزار و وسایل بسیار پیشرفته ای در آن ع…
  • تنهایی

  • میدانی رفیق . . .درد تنهایی را به دل نگیر . . .عقابها هم همیشه تنهایند . . .این لاشخورها هستند که همیشه جمعشان جمع است . . .
  • آه ای کاش

  • پیش از این که یکی از شاگردهای بودا تبدیل به یک راهب شود او با یک دختر زیبا ملاقات کرد و عاشق او شد بودا از او پرسید که: چقدر آن دختر را دوست داری؟ و او جواب داد: من حاضرم به یک پل سنگی تبدیل شوم و برای پانصد سال باد را تحمل کنم برای پانصد سال آفتاب را تحمل کنم برای پانصد سال باران را تحمل کنم تا فقط یک بار آن دختر از روی این پل رد شود. …