بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
کجایند مردان بی ادعا
- تعداد نظرات : 5
- ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۹/۱۶
- نمايش ها : 150
یکیاز کارمندان شهرداری #ارومیه می گفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.
از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟
تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه #امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم :کار
گفت : فردا بیا سرکار
باورم نمی شد
فردا رفتم مشغول شدم .
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب #شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت :توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، #حقوقت_از_حقوق_جناب_شهردار_کسر و پرداخت می شد. یعنی از حقوق شهید باکری،
این درخواست خود شهید بود.
ممنون از همه دوستان
عالی بود
روحشون شاد و یادشون گرامی..
من اصلا مذهبی نیستم
ولی خدایی با گوشت و پوست و قلبم عاشق شهیدامونم
شهید باکری ، همت ، جهان آرا ، باقری ، ستاری و مدافع حرم ... رو حشون شاد
کلا دهه شصتیا که ماها هستیم دینمون رو ادا نکردیم بهشون ..
خیلی بلاگ عالی بود مرسی
منم یه بلاگ میزنم راجب شهید اشلو .. فوق ستاره شهر شیراز .. بزودی
تحت تاثیر قرار گرفتم
روحش شاد
دقیقا مثل مردمان این دوره زمونه بودند
روحشون شاد و یادشون گرامی