حیف نون با گوش پانسمان شده داشته میرفت

گل مراد ازش میپرسه خدا بد نده چی شده؟

میگه گوشم درد میکرد رفتم کشیدمش !

گل مراد می گه همین کارها رو میکنین که براتون حرف در میارن!

لااقل پرش میکردی!

+ + + + +

در مهربانی ِ نگاهت

ذوب می شود یخ احساسم

با تو

می توان آسود

در انتهای راهی که به بن بست رسیده است

و بالا رفت

از دیوار روزمرگی ها

و نترسید

از آنچه پشت دیوار است.
+++++5

گاهـ ـي حجـ ـم ِ دلــــتنـگي هايـ ـم
آن قــَ ـــ ـدر زيـاد ميشود
که دنيــــا
با تمام ِ وسعتش
برايـَم تنگ ميشود ...
... دلتنــگـم...
دلتنـــــگ کسي کـــــه
گردش روزگــــارش به من که رسيــــد از
حرکـت ايستـاد...
دلتنگ کسي که دلتنگي هايم را نديد...
دلتنگ ِ خود َم...
خودي که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام

زندگی را به بیداری بگذران ،که سالها به اجبار خواهیم خفت.(دکترعلی شریعتی

قرارنیست قطره دریا شود

او همان دریاست

فقط باید اگه شود از آنچه که هست

+ + + + +3

در فلسفه وفا چنین امده است دل وقف شکستن است بیهوده نرنج
5+

شاید اگر انسانیت هم مارک داشت عده ای ان را به تن میکردند

wlc +5