متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


لحظه ي به تـو رسيـدن يه تـولد دوبـاره س

شهرچشم تورو داشتن يه غروب پرستاره س

خواستن دستــاي گرمت مث ماجرا مي مونه

برق المــاساي چشــمات مث کيميا مي مونه

اگه تو قسمت من شي مي زنم يه رنگه تازه

اسم من کنار اسمت قصرخوشبختي مي سازه

زير چتر لمس دستات ميشه تا خدا رها شد

مي شه رفت تا آسمونا شايد اون بالا خدا شد

بــا تـو غم رنگي نـداره زندگي شهر فرنگه

از تو قلعه ي نگــاهت رنگ غصه ام قشنگـه

سهم هرکسي که باشي خوش بحال روزگارش

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !