توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
من، من و خودم
- تعداد نظرات : 6
- ارسال شده در : ۱۳۹۶/۰۵/۰۶
- نمايش ها : 252
از جا برخاستم
زندان بان نبود!
در،
نیمه باز
و کلید،
در دستان من بود.
سرم را که برگرداندم،
زندان بان را دیدم
روی زمین لمیده،
چند تار مو از من در کف دستش
و دکمه ی پیراهنش افتاده بود.
***
در،
نیمه باز
اما من
فرار نمی کردم
بیرون از این در،
زندانی بود هولناک تر
زندانی به اندازه یک جهان!
جایی که غل و زنجیری در کار نیست
اما هر چقدر بدوی
راه خروجی نمی یابی
در چنین زندانی،
من ترسیده بودم که تو آمدی
مرا از بند آزاد،
باز در بند کردی
و چه بی رحمانه رفتی
***
حالا صبح شده
اما من چیزی جز تاریکی نمی بینم
و هیچ کس هم به من نمی گوید
با این زندان بانِ مُرده
که بی اندازه شبیه من است
باید چه کنم
تا دیگرخیال فرار، به سرم نزند؟
الهه بهشتی
نظرات دیوار ها
ممنون
زیبا بود
ممنون تینای عزیز
ممنون
ممنونم دوست عزیز
خیلی زیبا
عالیه
ممنون