متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


به من آموختند با دیگران رقابت کنم و گاه برای این که بیشتر تشویق شوم ، وعده ی پاداش دادند. هر بار هم سر باز زدم ، مرا از مجازات ترساندند . وَ کار من شد دویدن با تمام توان و جلو زدن. به دلیلی که خودم هم نمی دانستم. تا مقصدی که خودم هم نمی شناختم. تا این که یک روز خسته از رسیدن ، پشت سرم را نگاه کردم و میان همه ی کسانی که از آن ها رد شده بودم ، ناگهان خودم را دیدم! رنگ پریده و ناتوان ، همچنان با تمام وجود سعی می کرد خودش را به من برساند اما من ، من او را جا گذاشتم. می فهمید؟ من خودم را جا گذاشتم. به خاطر تمام آن چیز هایی که هیچ وقت واقعا دوست نداشتم. به خاطر رقابت با کسانی که به راستی برایم اهمیتی نداشتند. من خودم را جا گذاشتم. شما هم خودتان را جا گذاشته اید. میان خاطراتتان ، میان آرزوها و افکارتان ، میان انبوه جمعیت و حرف هایشان ! اما شما را به تمامی مقدساتتان قسم می دهم ، قبل از این که نفس کم بیاورید برگردید. برگردید و خودتان را بردارید و بروید. بروید جایی که دیگر دست هیچ قانونی به شما نرسد. جایی که دیگر هیچ کس شما را از حرف دیگری نترساند. جایی که مذهب تنها یک عقیده است نه دلیل جنگیدن. شما را به خدا برگردید.قبل از این که نفس کم بیاورید برگردید.

 

نویسنده : الهه بهشتی

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


mona_rt
ارسال پاسخ
phln73
ارسال پاسخ

افرین

phln73
ارسال پاسخ

=D>