امام حسين بيشتر از آب تشنه لبيک بود ، اما افسوس كه به جای افكارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترين درد او را بی آبی نامیدند.

دوستان عزیز ایام عزاداری سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) تسلیت باد
ملتمس دعا

من بسیار به شانس و اقبال عقیده دارم

و متوجه شده ام

هرچه بیشتر پشتکار و تلاش کنم ،

بیشتر شانس می آورم .

(استفان لیکاک)

*******

بلاگ جدیدم : نکاتی کلیدی از سخنان برایان تریسی در همایش تهران…

http://www.hamkhone.ir/member/592/blog/view/62072/

دوست عزیزم ، خوشحال میشم با نظرات گلت ، ما رو همراهی کنی ، ممنون

آدما باید یکیو داشته باشن که هر وقت
خسته
پکر
داغون
عصبی
و مریض بودی
ازت نپرسه
چرا؟
فقط دستت رو بگیره و بگه :
بلند شو بریم یه دور بزنیم،
دوست ندارم این شکلی ببینمت..

ﺑﺒﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﻥ .....ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﻭﻧﯽ
ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺗﻪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻣﯿﺸﯽ ﻭ
ﺗﻮ ﺭﻭ ﺗﻮ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻏﻢ
ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﺯ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻧﺖ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ
ﺗﻮ ﺗﺎ ﻋﻤﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﺎﻣﻮﺳﺸﯽ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ
ﭘﺸﺘﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﺑﺮﻭﺷﯽ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ
ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺗﻮ ﮐﻤﺮﺵ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ .... ﺑﺎﺑﺎﺕ ..... ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻘﺪ
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻧﻮ ﻣﯿﺮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ..ﭼﻘﺪ
ﺑﺨﺎﻃﺮﺷﻮﻥ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ .... ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﻭﻥ
ﻣﺮﺩ ﺍﺻﻠﯽ ﮐﻞ ﻋﻤﺮﺕ ﯾﮑﻢ ﻭﻗﺖ ﺑﺬﺍﺭ ....... ﺑﺪﻭﻥ ..
ﻣﺤﺒﺖ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﻋﻮﺽ
ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ ... ﺍﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﺎﺯ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺨﺮﻩ
ﻧﻪ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﺎﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮﺭﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﺭﺿﺎﺀ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ
ﺭﻭﺣﯽ ﻭ ﺟﺴﻤﯽ ﺧﻮﻭﺵ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ... ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﻣﺤﺒﺖ
ﮐﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺘﻮ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻦ ﺑﻬﺖ ﺧﯿﺎﻧﺖ
ﻣﯿﮑﻨﻪ؟ ﺑﺒﯿﻦ ﻣﺤﺒﺘﺘﻮ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮑﻠﻮ ﺧﻮﺷﻬﯿﮑﻞ ﺗﺮ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻪ؟ ﺑﺒﯿﻦ ﺍﺷﮑﺘﻮ ﺩﺭ
ﻣﯿﺎﺭﻩ؟ ....... ﻧﮑﻦ .... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﯿﺴﺘﺎ .......ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﺍ ﻗﺪﺭﺷﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﻦ!!

خوب که فکر می کنم
می بینم گاهی یک شکلات ِ مغزدار
بیشتر میچسبد
تا
عاشقانه های این عاشق های تو خالی!

یــــــﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷــــــﻪ ...

ﻣﻮﻧﺪﻧــــــﻲ ﺑـــﺎ " ﻟﮕــــــﺪﻡ " ﻧﻤﻴــــــﺮﻩ ...

ﺭﻓﺘﻨــــــﯽ ﻫـــﻢ ﺑـــﺎ " ﺧﻮﺍﻫــــــﺶ " ﻧــــﻤﯽ ﻣﻮﻧــــــﻪ ........!

ممنون میشم اگه یه سر به 2تا بلاگه اخرم بزنی و نطر بدی


+5
+5

درراه رسیدن به تو گیرم که بمیرم/اصلابه توافتاده مسیرم که بمیرم/یاچشم بدارازمن وازخویش برانم/یاتنگ دراغوش بگیرم که بمیرم

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:

مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.

بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد،

بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی،

می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.

ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد،

مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت:

"دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"

دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟ "

بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟

و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

****************************

بلاگ جدیدم : محاسبه سن با شکلات (جالب)

http://www.hamkhone.ir/member/592/blog/view/61181/

دوست گلم ، خوشحال میشم بخونی و نظر بدی * مرسی

وقتی خدا را بیش از هرچیز دوست داشتی جشن بگیر مؤمن شدنت را. . .

آیت الله بهجت (ره)

روزگاری جاده ای بودم غرق تردد
جاده ای که از رفت و آمد لحظه ای خالی نمی شد
من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم
عاقبت خود ماندم و تنهایی خود