متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۴

یک اصل مهم:
مهربان باش و قضاوت نکن
مجلس میهمانی بود:
پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود……
اما وقتیکه بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد…..
و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت……
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده….به همین خاطر صاحب خانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟؟؟
پیرمرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است نمیخواهم فرش خانه تان خاکی شود….
مواظب قضاوتهایمان باشیم……

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۴

بدان تو بهترینی....

قلبت را آرام کن..

یک وقتهایی بنشین و خلوت کن با تمام سکوت هایت…

نگاه کن به اطرافت…

به خوشبختى هایت…

به کسانی که میدانی دوستت دارند…

به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند…

و به خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت…

گاهی یک جای دنج انتخاب کن…

گاهی یک جای شلوغ…

آرامش را در هر دو پیدا کن…

هم درکنار شلوغی آدم ها…

هم درکنار پنجره ای چوبی و تنها…

دلمشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن…

باران را بی چتر بشناس…

خوشحالی را فریاد بزن…

و بدان که تو" بهترینى"

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۴

اینو همیشه باید یادمون بمونه .:

بیشتر اوقات زنجیرهای درونی ؛
قویتر از زنجیرهایی هستند که از خارج تو را مهار کرده اند.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۴

سران يهودي دنيا عزم جدي بر نابودي هر عقيده اي دارند ، آنان تمامي اصول و تئوريها را بهم مي ريزند ، نظامها و حاكميت ها را لرزان مي سازند ، خانواده ها را ويران و نقش مديريتي پدرها و مادرها را لگدمال مي كنند .
آنان تصميم گرفته اند كه به هيچ كس اجازه اظهار وجود ندهند ، رسما اعلام مي كنند همه بايد تحت اداره يهود باشند ، همه بايد به شنيدن صداي آنان عادت كنند . همه چيز را آنگونه كه خود مي پسندند ، مي خواهند .
جوانان را در دنيايي از خيالات و اوهام شاعرانه گرفتار مي سازند و به وقت استيصال و سر خوردگي لحظه اي كه جوان به هر چيزي چنگ مي زند تا خود را از مهلكه نجات دهد ، مذهب جعلي اي كه سران يهودي از پيش طراحي كرده اند در اختيار او مي گزارند .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۴

مردم زمانی به دانایی شما اهمیت می دهند که بدانند به انها اهمیت می دهید. ( جان ماکسول )

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۴

و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

گاه يك ســـنـــجـــاقـك



به تــو دل مى بندد ...



و تو هر روز ســــحـــــر



مى نشينى لب حـــوض



تــا بـــيـــــــــايــد از راه



از خم پــيـچك نــيلوفرها



روى مــوهاى سرت بـــنــــشــيــنـــد



يا كه از قطره اب كف دستت بخورد



گــــاه يـــك ســـــنـــــــجــــاقـــك



هم معنى يك زندگی است .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

آرام باش عزیز من، آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم، چشمهای مان را میبندیم، همه جا تاریکی است،
آرام باش عزیز من، آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود.!!!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

زمان بهروز وثوق اینا،
پسره میرفت 15 سال زندان ،
دختره به پاش میموند...
الان نمیشه بری سرکوچه ماست بخری!!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

گفت می آیم...

گفت مى آيم... سحر شد و نيامد!



نيامد و نخواهد آمد، زيرا او هيچ پيمانى نبست كه نشكست...



او هيچگاه نسوخته تا معناى سوختن را بداند





او هيچ وقت درد نكشيده تا بداند درد چيست



او هرگز در انتظار نمانده تا از تلخى انتظار باخبر باشد.