متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    روز اول محرم1

  • تعداد نظرات : 2
  • ارسال شده در : ۱۳۹۶/۰۶/۳۱
  • نمايش ها : 154

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


خزان
ارسال پاسخ

ممنون

aidajan
ارسال پاسخ

ماه محرم فرا رسید و روزهای عزاداری بر سالار شهیدان و یاران با وفایش پرشورتر شد.

با وقایعی که در دو روز اول محرم سال ۶۱ هجری قمری برای امام حسین (ع) و یاران با وفایش اتفاق افتاد به طور مختصر آشنا می‌شویم.

امام حسین علیه‌السلام در روز اول محرم با سپاه حر دیدار کرد و حر و سپاه او توسط امام از آب سیراب شدند.

نقل شده که ظاهرا در اول محرم بوده که کاروان حسینی در حرکت بودند و امام علیه‌السلام در صبحگاه دستور دادند که ظروف و مشک‌ها را پر از آب کنید، حرکت کردند، ناگهان یکی از یاران امام با صدای بلند تکبیر گفت، و گفت از دور نخلستانی پیداست.

امام فرمود چه می‌بینید؟

عده‌ای گفتند نخلستان نیست گوش‌های اسب از دور چنان می‌نماید که نخل است. آنها نزدیک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهی حر، مأمور از طرف عبیدالله بن زیاد لعنه الله علیه.

امام به یارانش فرمود: از آنها پذیرایی و آن‌ها را که تشنه‌اند سیراب کنید.

تا روز دوم، حر، اصرار داشت حضرت را همراه کاروان به سوی کوفه ببرد، بین امام و حر گفت‌وگوهایی صورت می‌گرفت و امام علیه‌السلام وقت نمازها، نماز را اقامه می‌کرد و سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز جماعت می‌خواندند.

بدین ترتیب امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت می‌نمود. حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشاری می‌کرد اما امام علیه‌السلام از قبول درخواست او امتناع می‌کرد.

حر به امام عرض کرد که در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشاری کنی، تو و همراهانت کشته می‌شوید.

حضرت در این حال به شعر یکی از صحابه استناد فرمود و گفت تو مرا از مرگ می‌ترسانی مرگ بر جوانمرد عار نیست، وقتی آرزوی حق و قصد دفاع از حق را داشته باشد و جهاد کند…

وقتی حر این اشعار را از امام شنید به کناری رفت و با سپاه خود حرکت کرد امام نیز با قافله خود در حرکت بودند تا به منزلگاه بیضه رسیدند.