بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
پـرواز . . :)
- تعداد نظرات : 19
- ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
- نمايش ها : 135
پسرم پرسید : بابا !؟! مادرم کجاست ؟ چرا نمی آید ؟
گفتم مادرت با مرغ های دریایی کوچ کرده ..
گفت : چرا در هیچ کدام از عکس هایش بال ندارد ؟
گفتم بعضی از پرنده ها وقتی پرواز می کنند
بال در می آورند ..
درست لحظه ای که می خواهند بپرند ،
یک سری هم بال دارند ولی می ترسند ،
مثل مرغ و خروس های پدربزرگ ..
چیزی نگفت ..
فردای آن روز سر میز صبحانه عکسی از مادرش نشانم داد ..
+ بابا این آخرین عکسی ست که مادرم انداخته ؟
گفتم مادرت این جا هنوز تو را به دنیا نیاورده بود
شکمش را نگاه کن !!
گفت : وقتی پرید من آن جا بودم ؟
گفتم وقتی تو را به دنیا آورد پرواز کرد
گفت : زن ها بچه می آورند پرواز می کنند ؟
گفتم چقدر سوال می پرسی
گفت : آخرین سوال مرد و مردانه ..
بپرس ..
+ چرا نمی روی دنبالش ؟
لقمه ام را پایین آوردم و گفتم میلاد
من که بال ندارم ! معصومه در آسمان هاست ..
کیفش را روی کولش انداخت و قبل رفتن گفت :
+ خب وقتی بپری ، بال در می آوری
تو ترسویی ..
مثل مرغ و خروس های آقا جان !
آن روز سر کار تمام حواسم به حرفی بود
که بین ما رد و بدل شده بود ..
داشتم زیر لب می گفتم :
آدم وقتی می بیند پسرش اینقدر می فهمد
از ذوق بال در می آورد " ...
که از مدرسه تماس گرفتند ..
- آقای ادهمی !
× بله خودم هستم بفرمایید ..
- میلاد خودش را از پنجره ی کلاس پرت کرده ...
گفتم : یا ابوالفضل ، مُرده خانوم ؟
زن از پشت تلفن خندید و گفت ..
آخرین بار که آمدید این جا ،
وضعِ درس میلاد را پرسیدید کی بود ؟
گفتم نمی دانم
گفت .. ما همکفیم ، کلاس ِ یک ِ یک
خواستید بیایید دنبالش . . شلوار بیاورید . .
" رسول ادهمی "
بسیار زیبا
ممنون
بسیار زیبا
پرواز فوق العاده ست اون هم از بدون بالش...:)
عاااااااالی بود {67}
عالییییی
زیبا بود :)
{59}
مرسی عزیزم
{h}
خیلی قشنگ ...
سپاس
پرواز فوق العاده ست اون هم از بدون بالش...
عاااااااالی بود
آدم میمونه بخنده یا غمگین بشه از متن
مرسی خیلی زیبا بود
عالییییی
تشکر
زیبا بود
قشنگ بود
داستان جالبی بود
مرسی عزیزم
کسایی که دوسِشون دارم ، مثل مرغ و خروس های پدربزرگ ترسو باشن برای پرواز و رفتن . .
:elahi
همه آدمها هم مثل بقیه جاندارهای دیگر باید پرواز کنند این قانون طبیعت، پس آرزو کنیم پروازهای سبک و عالی داشته باشیم
*اگه بهم میگفتن همین الان یه آرزوت براورده میشه ، آرزوم این بود :
کسایی که دوسِشون دارم ، مثل مرغ و خروس های پدربزرگ ترسو باشن برای پرواز و رفتن . .