متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - maryam1996

  • جنسیت : زن
  • سن : 27
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : مشهد
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : انتخاب كنيد
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : انتخاب كنيد
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : اخمو
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

گفتی پدر این سرزمین ، دور باد از شر و دروغ

وقتی نبیند این دیار ، دشمن بماند بی فروغ

گفتی چنان ارزنده است ، این خاک زرین کهن

خاکی که جسمت بعد مرگ ، یک ذره از ایران بود

شرم بر ما ای پدر ، ما خود شدیم دشمن او

مهر وطن قحطی شده ، رایج شده کذب و دروغ

شرم بر ما ای پدر ، دادیم به باد آداب خویش

بیگانه شد سرمشق ما ، از یاد بردیم رسم خویش

به جای شمس و مثنوی ، سر داده ایم حزن و فغان

شیون شده عادت ما ، ما وارثان مهرگان

شرم بر ما ای پدر ، ماکه ز خود بی خبریم

دزدیده شد گنج وطن ، در خواب خوش غوطه وریم

بردند ربودند خاکمان ، به گل نشست دریایمان

گل ها همه پژمرده اند ، رنگ رفته از فرهنگمان

تقصیر ندارد روزگار ، ظالم نخوانید این جهان

بر این دیار با شکوه ، ما خود نبودیم پاسبان

بر این دیار با شکوه ، ما خود نبودیم پاسبان

تقصیر ندارد روزگاه ، ظالم نخوانید این جهان

بر این دیار با شکوه ، ما خود نبودیم پاسبان

بر این دیار با شکوه ، ما خود نبودیم پاسبان

10 سال پيش

من از عمق وجود خودم ، خدایم را صدا کردم

نمیدانم چه میخواهی ، ولی امروز برای تو ، برای رفع غم هایت

برای قلب زیبایت ، برای آرزوهایت ، به درگاهش دعا کردم

و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد ، یقین دارم دعاهایم اثر دارد . . .

10 سال پيش

سالی که رفت سال غم و درد و " آه " بود
سـالی که روزهــای سپـیـدش سیـاه بود

عشقی کبود سهم دل غصه دار من
عشق کسی که اول ره، نیمه راه بود

گفتی: که « بگذریم » گذشتم... چه شد بگو؟!...
این سالها تقاص کدامین گناه بود

گفتی: « ببین به چشم من این عشق تازه را »
دریافتم که عشق فقط اشتباه بود

اردیجهنم تو دلم را شکسته است
آن روزها چقدر دلم سر به راه بود

امسال من شبیه سه سال گذشته است
سالی که رفت سال غم و درد و آه بود...

10 سال پيش

سالی که رفت سال غم و درد و " آه " بود
سـالی که روزهــای سپـیـدش سیـاه بود

عشقی کبود سهم دل غصه دار من
عشق کسی که اول ره، نیمه راه بود

گفتی: که « بگذریم » گذشتم... چه شد بگو؟!...
این سالها تقاص کدامین گناه بود

گفتی: « ببین به چشم من این عشق تازه را »
دریافتم که عشق فقط اشتباه بود

اردیجهنم تو دلم را شکسته است
آن روزها چقدر دلم سر به راه بود

امسال من شبیه سه سال گذشته است
سالی که رفت سال غم و درد و آه بود...