متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - leila1972

  • جنسیت : زن
  • سن : 52
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : لاغر
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : تنها
  • اجتماع : خيلي اجتماعي
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : دیگر..
  • وضعیت تاهل : طلاق گرفته
  • وضعیت بچه : دارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : خوب
  • شغل : آزاد
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : چپ و اصلاح طلب
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : ميخوام كسي رو پيدا كنم كه بتونم دوستش داشته باشم

    كميت: سن برام خيلي مهمه(حدود ٥٤ سال ايده آلمه)

    كيفيت: انتظاراتم خيليه، اونقدي باشه كه بيش از علاقه ام احترامم رو جلب كنه
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

5 سال پيش

من یک تنوع‌طلب هستم!

دوست‌ دارم و خوش‌ می‌دارم

که

هر روز با یکی باشم؛

شب‌ها نیز همین طور!

علاقه دارم و مایل می‌باشم

که

تک‌تک معشوقه‌هایم را ببوسم، بنوازم،

نگاهشان کنم و لمس‌شان نمایم!

آری من یک تنوع‌جو هستم!

می‌خواهم یکایک محبوبه‌هایم را ببویم؛

آخر مگر نشنیده‌ای: هر گلی یک بویی دارد؟

خدایا! عمر نوح را نه؛ بلکه حیاتِ صدها نوح را از تو می‌طلبم

تا

مزهٔ دانه‌دانهٔ مه‌رویان و ماهرخان را بِچِشَم! به‌به

مگر می‌شود چنین نگارها و صنم‌هایی را دید و نادیده گرفت؟؟

جانِ من ببین! خوب ببین، به بین، بهتر بین!

این‌ها دلارام و دل‌بند و دلبر و دل‌نشینان من هستند...

کتاب‌ها و کتابچه‌ها را می‌گویم هم‌وطنم!

آری کتــاب؛ ســیتـای من است!

(سیتا: نمونهٔ زن آرمانی، پهلوان بانوی رامایانا، بی‌نظیر در وفا!)

ادامه دارد...

5 سال پيش

در زمان سلطنت محمود غزنوی پیرزنی همراه کاروانی سفر کرده بود و در منطقه ای به نام دیر گچین، دزدان به کاروان او حمله آوردند و اموال او را بردند.

پیرزن پیش سلطان محمود رفت و شکایت کرد که راهزنان مال او را غارت کرده اند و از او خواست که مالش را بازستاند یا تاوان دهد.

سلطان گفت: «دیر گچین کجا باشد!»

پیرزن گفت: «ولایت چندان گیر که بدانی چه داری و به حق به آن برسی و نگاه توانی داشت.»

سلطان گفت: «راست می گوئی» و دستور داد تاوان مال زن را به او دهند.

5 سال پيش

yrezaei90 :
شاد باش

نه یک روز ‌‌که همیشه...

بگذار آوازه ی شاد بودنت چنان بپیچد

که پشیمان شوند

آنان که بر سر غمگین کردنت

شرط بسته اند ....

آقاي رضايي محترم خيلي ازتون سپاسگزارم، ببخشيد دير تشكر كردم بعضي امكانات سايت رو تازه كشف كردم

5 سال پيش

yasmina77 :
{H}

مرسي خانم گل