متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - karami22

  • جنسیت : مرد
  • سن : 32
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : علوم انسانی
  • درآمد : متوسط
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : دانشجو
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : نرفتم
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : خوشحال
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : اردیبهشت
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

سال 1230

مرد: دخــتره خیر ندیده من تا نكشمت راحت نمیشم…
زن: آقا حالا یه غلطی كرد شما ببخشید! نامحرم كه تو خونمون نبود. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندید…!!!
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می‌خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمیشه باید بكشمش…
بالاخره با صحبت‌های زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو می‌بخشه.

سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟
می كشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار كه مُردی دیگه جرات نمی‌كنی از این حرفا بزنی. تو غلط می‌كنی. حالا واسه من میخوای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نكرده می‌گیره‌ها!
مرد (با نعره حمله می‌كنه طرف دخــترش): من باید بكشمت. تا نكشمت آروم نمیشم. خودت بیا، خودتو تسلیم كنی بدون درد می‌كشمت…
بالاخره با صحبت‌های زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو می‌بخشه

سال1330

مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون) حالا می‌خوای بری دانشسرا؟ می‌خوای سر منو زیر ننگ بكنی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیكمتو سورفه (سفره) می‌کنم…
زن: آقا، ترو خدا خودتونو كنترل كنین. خدا نكرده یه وخ (وقت) سكته می‌كنین آ…
مرد: چی میگی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نكشم دیگه فردا نمی‌تونم جلوی این فساد رو بگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم كه خودت كیف كونی…
بالاخره با صحبت‌های زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو می‌بخشه

سال1380

مرد: كجا؟ می‌خوای با تكپوش (از این مانتو آستین كوتاها كه نیم مترم پارچه نبردن…) و شلوارك (از این شلوار ها كه خیلی كم پارچه اسراف می‌كنن!) بری بیرون؟ می‌كشمت. من… تو رو… می‌كشم…
زن: ای آقا. چی كار به كارش داری. الان دیگه اکثرا همینطورین.
مرد: من… اینطوری نیستم. دخــتر لااقل یه كم اون شلوارو پائین‌تر بكش كه تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی‌خواد. بدتر شد. همون طوری باشه بهتره…

سال1400
زن: دخــترم. حالا بابات یه غلطی كرد. تو اعصاب خودتو خراب نكن. لاك ناخنت می‌پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت كدر می‌شه، بسشه دیگه مامی. باباتم قول میده دیگه از این حرفا نزنه…
بالاخره با صحبت‌های زن، دخــتر خونه از خر شیطون پیاده میشه و بابای گناهكارشو می‌بخشه !!