متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - honey11746

honey11746
تنهایی را ترجیح میدهم ،به تن هایی که روحشان با دیگریست!
4987
  • جنسیت : زن
  • سن : 39
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : خوب
  • شغل : کارمند
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : عالی
  • علایق من : ..........................................................................
    داشتن مغز، دلیل قطعی برای انسان بودن نیست.
    پسته و بادام هم مغز دارن، برای انسان بودن باید شعور داشت.
    .............................................................................
    LOVE
    مادر= هستی
    پدر= زندگی
    موسیقی،فیلم
    آشپزی
    جاده های شمال
    بارون
    برف
    عطر و ادکلن
    آرایش
    رقص
    مسافرت
    خرید
  • ماشین من : پاهام
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : قورمه سبزی و پاستا
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : مرتضی پاشایی، محمد علیزاده،احسان خواجه امیری،سیاوش قمیشی و..........
  • فیلم مورد علاقه : Vampire Diaries
  • بازیگر مورد علاقه : دختر همسایه
  • کتاب مورد علاقه : قرار نبود-همخونه-دا.....
  • حالت من : ریلکس
  • فریاد من : تنهایی را ترجیح میدهم ،به تن هایی که روحشان با دیگریست!
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : مرداد
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

بخوان مرا خط به خط
معنایم کن واژه به واژه، حرف به حرف
تمام بغض هایم، اشک هایم، نگفته هایم را مرهم باش…
که من از برم این قصه ی تنهایی را…

10 سال پيش

دنیا را بغل کردیم،گفتند امن است،هیچ کاری با ما ندارد،خوابمان برد.بیدار شدیم،دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم.‏

10 سال پيش

من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد
.....
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد سهراب!
کفش هایم کو؟ سهراب سپهری

10 سال پيش

ابر نخستین ترانه ی معجزه را
بر لبهامان حك كرد
زبانمان را فراموش كردیم
كفش و لباسمان كهنه ماند
و ما
با بوسه
درختان را
بهار كردیم.
ما در بدبختی ، سوء تفاهم بودیم
بادكنك ها
كه نفس های عشق مشتركمان
در آن حبس بود
به تیغك ها خورد و منفجر شد
قلبمان ایستاد
و ساعت های خفته ی زمین
به كار افتاد

10 سال پيش

زندگی زیباست دقت کن

آرام رد شو ، حس کن ، نفس بکش

همه چیز نعمت است

10 سال پيش

امروز روز تولد عشق یگانه ام است

تولدی در آغازی دیگر

امروز تولد عشق یگانه است اما

این شمع ها را کسی نیست...

این بادکنک ها، ریسه ها...

این کلاهای قیفی را کسی نیست...

نه، کسی نیست...

تنها منم، با خیال تو

ساده میگویم :

تولد عشق یگانه ام تا بی کران تنهایی هایم مبارک دل خودم