متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - hodajoon

  • جنسیت : زن
  • سن : 28
  • کشور : ایران
  • استان : خراسان رضوی
  • شهر : مشهد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : دیپلم
  • نوع رشته : علوم انسانی
  • درآمد : خوب
  • شغل : محصل
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : سنی
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : معاف
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

ﺩخدرﻩ 9 ﺳﺎﻟﺸﻪ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ
ﻣﺮﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻦ ﻋﺮﯾﺎﻧﻢ

8 سال پيش

همه جا را سکوت فرا گرفته بود...
.
.
.
.

.
.
.

که ناگهان ...
.
.
.
.
جیگری پست گذاشت
.
.
سلام من اومدم دلم براتون تنگ شده بود.

8 سال پيش

سوال شرعی یه خانم:

دیروز یواشکی از جیب شوهرم پول برداشتم
رفتم یه جفت جوراب شیک ، هدیه روز تولدش براش خریدم
بعد دیدم یه مقدار از پولش هم اضافه اومده
حيفم اومد بذارم سر جاش رفتم واسه خودم يه جفت النگو خريدم

8 سال پيش

دختره ازپورشه پیاده شد اومدطرفم بهم گفت:
میشه ازتون خواهش کنم بامن ازدواج کنید؟


حاضرم ماشینم با یک میلیارد پولم بهتون بدم
گفتم :نه و رفتم!!

میدونین بچه هااخلاق برا من خیلی مهمه. . .


اول باید سلام میکرد

8 سال پيش

خدا تلفن ندارد، اما من با او صحبت میکنم
فیسبوک ندارد، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد، اما من او را دنبال میکنم...
.
.
با خدا دعوا کردم با هم قهر کردیم فکر کردم دیگه دوستم نداره
رفتم تو رختخواب چند قطره اشک ریختم و خوابم برد
صبح که بیدار شدم مامانم گفت نمیدونی از دیشب تا صبح چه بارونی میومد...







می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود کهحتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!

8 سال پيش

مام خوبی ها را برایت آرزو می کنم، نه خوشی ها را
زیرا خوشی آن است که تو می خواهی
و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد...