متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - fatemeh16

fatemeh16
1420
  • جنسیت : زن
  • سن : 23
  • کشور : ایران
  • استان : سمنان
  • شهر : شاهرود
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : تنها / هرگز نمیخوام ازدواج کنم
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : سیکل
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : دانش آموز
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : بسکتبال
  • تیم مورد علاقه : پرسپولیس
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : منطق
  • حالت من : بی تفاوت
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : تیر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

7 سال پيش

دوست داشتن را باید دید از چه نوع دوست داشتنی است!

آیا مانند شیر است که آهو دوست دارد و گربه که موش دوست دارد!

باید دید وقتی کسی می‌گوید دوستت دارم آیا معنی‌اش اینست که می‌خواهد ما را خرج خودش کند و ما را بخورد و ما را به مصرف خودش برساند یا دوستت دارم به این معنی است که تو دوست من هستی و خاطرت پیش من عزیز است و اگر کاری داشتی برایت انجام می‌دهم اگر بیمار شدی تا صبح برای تو بیدار می‌مانم.

7 سال پيش

رفیقام میگن شادتر از تُو،تو جمعمون نبود `_~


7 سال پيش

با یکی از دوستانم سوار تاکسی شدیم.هنگام پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت:

ممنون آقا،واقعا که رانندگی شما عالی است.

راننده با تعجب گفت:جدی میگویید یا اینکه داری مرا دست می اندازی؟!

دوستم گفت:نه جدی گفتم . خونسردی شما در رانندگی در چنین خیابان های شلوعی قابل تحسین است.

شما بسیار خوب رانندگی نموده و قوانین را رعایت میکنید.

راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.

از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟!

گفت سعی دارم " عشق " را به مردم شهر هدیه کنم!

با صحبت های من آن راننده تاکسی روز خوشی را پیش رو خواهد داشت .

رفتار او با مسافرانش خوب تر از قبل خواهد بود،مسافران نیز از رفتار خوب راننده انرژی میگیرند و رفتارشان با زیر دستان،فروشندگان ، همکاران و اعضای خانواده خوب خواهد بود.

به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میان حداقل هزارنفر پخش خواهد شد.

من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم.

اگر بتوانم فقط 3 نفر را خوشحال کنم،بر رفتار 3 هزار نفر تاثیر گذاشته ام .

گفتن آن جملات به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت . اگر با راننده دیگری برخورد کنم او را نیز خوشحال خواهم کرد .

در ادامه مسیر ، از ساختمان نیمه تمامی گذشتیم که در جلو ساختمان ،5 کارگر مشغول خوردن صبحانه بودند .

دوستم ایستاد و گفت: شما کار فوق العاده ای انجام داده اید،شغل سخت و خطرناکی دارید . این ساختمان کی تمام میشود؟!

یکی از کارگران با اکراه گفت :دوماه دیگر .

دوستم گفت : واقعا ساختمان زیبایی است . باید به کارتان افتخار کنید.

از کارگران فاصله گرفتیم دوستم گفت : وقتی کارگران حرف های مرا هضم کنند ، احساس خوبی به انها دست خواهد داد و از خوشحالی انها بخشی از شهر به نحوی بهره مند میشود . هرگز این کار را دست کم نمیگیرم و مایوس نمیشوم .

خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگر بتوانم چند نفر را خوشحال کنم کار بزرگی انجام داده ام. روح روح زندگي ما همين عشق است.هر وجودي روحي دارد و روح زيست اصلي ما عشقي است كه مي آفرينيم و نثار هستي مي كنيم.

حال آنكه برخي از ما با يك ادبيات ناپسند در پي فرصتيم كه همديگر را تحقیر كنيم؛

واااي چقدرر چاق شدي!

موهاي سفيدتم كه كم كم در اومد

اينهمه كار ميكني براي اينقدرر در آمد؟!

تو واقعاً فكر ميكني در اين امتحان قبول ميشي؟!

و....

اين جملات و امثال آنها كاملاً مخرب نيروي عشق هستند و عشق را از رابطه ها گريزان مي كنند.اگر بتوانيم زيبايي را در نگاه خودمان جاي دهيم اصولاً عشق است كه از وجود ما ساطع ميشود.

بياييم جريان عشق را در زندگي خود جاري كنيم.

7 سال پيش

گویند چون خزانه ی انوشیروان عادل را

گشودند، لوحی دیدند که پنج سطر

بر آن نوشته شده بود :

هر که مال ندارد، آبروی ندارد

هر که برادر ندارد، پشت ندارد

هر که زن ندارد، عیش ندارد

هر که فرزند ندارد، روشنی چشم ندارد

هر که این چهار ندارد، هیچ غم ندارد....!

7 سال پيش

کودکی پابرهنه روی برف ایستاده بود وبه ویترین مغازه نگاه میکرد. زنی اورا دید وبرایش کفش ولباس خرید. کودک گفت :شما خدا هستید؟؟! زن گفت :نه! من بنده ی خداهستم. کودک گفت :میدانستم با خدا نسبتی دارید....

7 سال پيش

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ.

ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ !!