متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - eli_2323

  • جنسیت : زن
  • سن : 27
  • کشور : ایران
  • استان : قزوین
  • شهر : قزوین
  • فرم بدن : هیکل ورزشی
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : خوب
  • شغل : پرستار
  • وضعیت کار : دانشجو
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : چپ و اصلاح طلب
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : انتخاب كنيد
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : مهر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

7 سال پيش

گاهی چه زود دیر میشود
کودکی شکل پیری میشود
دل زقصه غمگین میشود
عمر رفته اندوهگین میشود
مگسان گرد شیرینی امده
یاران اصلی دور میشوند
دل به عاشقی نسبرده هنوز
انسان راهیه گور میشود
جوانی مثل بادی گذشت
قبول کن تا باور بشود
ما زدنیا کام نگرفتیم
عمر رفته تکرار میشود؟
های انسان عبرت بگیر
که سرنوشتت عبرت میشود
ان که حسرت میخورد نیستم اما
گاهی چه زود دیر میشود

قسمت کوچکی از شعر خودم امیدوارم خوشتون بیادM001

7 سال پيش

آدم ها تنها که نـباشند می‌روند

تنها که مـی‌شوند برمی‌گردند !


7 سال پيش

ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ . . .
ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺩﻝ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﺎﺱ ﻧﻤﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ
ﺑﯽ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ
ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ..

ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ

7 سال پيش

ما که می از خمره میخانه خوریم
از چه غمه هر دله دیوانه خوریم
ما که خرابیم و بر ابیم و سراب
از چه غمه کافره بیگانه خوریم

غمه دله ما را که خورد

همه خوابندو دله ما همچو دیوانه ها
خود خرابیم و در اندیشهء بیگانه ها

نوری که به میخانه نیاز است به بتخانه حرام است
غمه دله بیگانه مخور یار که خام است

غمه دله ما را که خورد

اری شهر را روزی اگر اب برد
یار را خواب برد

غمه دله ما را که خورد

غم مخور حسرته دیدار مخور
غمه این دشمنه بیدار مخور

غمه دله ما را که خورد